سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

تشکر مندم!

امروز بعد از مدت ها

حس خوبی داشتم ، باز همون حس قشنگ قدیمی

که فقط مال خودتم و چه بخوای چه نخوای انقدر التماست میکنم وانقدر نازت رو میکشم تا باهام آشتی کنی

تا دیگه دلت نیاد بذاری دلم بگیره

می‌خواستم بخوابم ولی گفتم یه تشکری کرده باشم

 

خدایا ممنونم

بابت هرچی که دادی

و هرچی که گرفتی



[ دوشنبه 97/2/17 ] [ 12:39 صبح ] [ شهیده ] نظر

نمیدونم شاید یهویی

آنقدر دلم را سوزاندی میان بی کسی ها

تا با عشق هیچکس جز عشق تو خو نگیرم

و آنقدر شرمنده ام وجودم در این ظلمت شب دوست دارد بسوز و همچون خاکستری شود و نابود گردد در مقابل مهربانی و عظیمی تو نابود شود...

 

 

یه گناهی می‌تونه تموم انرژی و انگیزه و زندگی رو از شما بگیره

و بعداز مدت ها باز حالتون بد بشه

بهتون توصیه میکنم که به گناه آلرژی داشته باشید

اینجوری بعداز اون یه گناه تا یه ماه مثل من جون میکنید که فقط بتونید نفس بکشید

 

بدجوری زمین خوردم

باز خودت و باید زود برسونی...

شرمندم

 

 

شیمی

10:34 15/2/97

 

 

 

 



[ شنبه 97/2/15 ] [ 10:32 عصر ] [ شهیده ] نظر

بسیار، بسیار...

[ سه شنبه 97/2/11 ] [ 12:27 صبح ] [ شهیده ] نظر

جهنم دوباره

دلتنگ یار:نمیدونم چرا و چجوری ولی باز خیلی دوستم داشتی که قبولم کردیاگه قبولم نکرده بودی می‌ذاشتی باز دور تر بشم...می‌ذاشتی برم دیگه گورمو گم کنم و انقد اذیتت نکنماگه من بجات بودم دیگه خودمو قبول نمی‌کردم...خیلی توبه شکستم.‌..26 رجب دیدی که چجوری باز زمین خوردم...ولی قبلش به حضرت زهرا قسمت دادم باز به خودت برم گردونی....تا دیشب 28 رجب که فکر میکردم دیگه ازم قطع امید کردی...چون حالم خیلی خراب بود  و از دنیا خیلی ناراحت بودم....اگه من بنده ی واقعی بودم که ناراحت نمیشدم از دست مصلحت ها...من عبد توام، توهم مالکمیببخشید که دیروز فراموش کرده بودم تو مالکمی ....بالحسین الهی العفو....ولی مطمئنم میخواستی یه چیزی بهم بگیمیخواستی بهم بگی که با گناهام فقط دارم به خودم که متعلق به شماس ضربه میزنم...نکنه ماه شعبان بیاد و من با همین آلودگی وارد ماه رمضون بشم....ولی ممنونم ازت بعداز جهنم وارد بهشتم کردی باز به خودت برگردوندیمراست میگفتا حاج آقا از چند سال پیش توی ذهنم حک شدهکه می‌ذاره به مو برسه حالت و کارت بعد یهویی گشایش پیدا می‌کنهامشب حال خاصی دارمحال کسی که  از یه قافله که عمرش رو فداش کردم جا موندهو الان جز گریه و زاری و صبر کار دیگه ای ندارهماه رجب هم تموم شد....چقد بیچارم که هنوزم پاک نشدم...آخه به چه رویی بگم که باز میخوام مال تو بشم....
مهربونم دلم برات تنگ شده....به حق همین شب که حال دلم یجوریه هیچوقت با هیچ شرایطی نذاری ازت یه قدمم دور بشمنگرانم....نگران اینکه قراره همسر آیندم که تو برام مقدر کردی من و به تو نزدیک تر کنه یا ؟...بهش که فکر میکنم ...خیلی هارو دیدم توی این مدت ازدواج کردن و به جایی نرسیدنازدواج کردن و فقط مشغول خوش گذرونی شدنبه حضرت زهرا قسمت میدم که مادرمه شوهرم رو از مومنین خالص  درگاهت قرار بده

یعنی صدای هذا رب شهر الرمضان رو میشنوم....دلم برای سحر تنگ شدهبرای مناجات سحر تنگ شده....حرفای امشب حرفایی بود که دوست داشتم بنویسم همینارزش خوندن نداره

ولی بدون دلم فقط به تو خوشهفقط به توبه اینکه کسی که عاشقت هست رو  هربار که وسطش جا بزنه رو باز بهش فرصت میدیباز تحویلش میکنی...جوری که انگار نه انگار... (گریه)
من و تنها نذارتوی این دنیای دور کننده و مانع رسیدنم به تو....کمک کن استفاده کنم ازش و بهت برسمخیلی زودبه عزیزترینام خسته شدم از دوریتباید کارامو راست و ریس کنم که قبولم کنی...هیچکی نمیدونه دارم چیکار میکنم جز خودتو هیچکی نمیدونه چه زندگی شیرینی دارم با تو
امشب بوقت امتحان دینیاولین روز تولد که خدا باز دستم و گرفتروزی که بریدم از همه چیزو اینکه آخر ماه رجبهو اینکه ممنونم از خدابابت هرچی که داد و هرچی که گرفت


27/1/972:11 شببوقت گوش کردن مناجات خمسه عشر حاج میثمشب بخیر است با تو 



[ جمعه 97/2/7 ] [ 10:36 صبح ] [ شهیده ] نظر

زمینی شدنت مبارک مهربونم!

دلتنگ یار:سلام قشنگ ترین بهونه ی زندگی بابای مهربونم امروز روز میلادته روزی که بهترین بابای دنیا متولد میشه و دنیا از وجودش و بودنش احساس سربلندی و افتخار می‌کنه
امروز زیباترین و مهربون ترین و با ایمان ترین مرد دنیا زمینی میشه و به دنیا میادو دخترش از خوشحال صداش در نمیاد
چون عشق اول و پشت و پناه و عزیز ترینش به دنیا اومده
کسی که با بودنش دیگه نیازی نیست کسی باهات باشه یا نه
همین که کنارت باشه و نفس بکشه و خوشحال باشه یعنی یه دنیا خنده و شادی یعنی نگاه کردن بهش هزار بار خداروشکر کردن یعنی چون تو دارمهمه دارمدگرم هیچ نباید
درسته که نمیدونی  نگفتمولی بدون خیلی دوست دارم و عزیز ترینمیو بابت داشتنت خوشخبت ترین دختر دنیامو احساس سربلندی میکنم که همچین بابایی دارم چچ

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

ایشالا همیشه سایت بالا سرم باشه و خدا حفظت کنه و عمر با سلامتی و با برکتی داشته باشی تا هزار سال

دختر کوچولوت:پگاه
2/2/979:14 شب 



[ جمعه 97/2/7 ] [ 10:34 صبح ] [ شهیده ] نظر

شب وصال ما

صدایی درون من باز تو را صدا میزند!

بازخسته است باز

 از  یاد و خاطر گناهان  به سوی تو فرار میکنم..

.باید از سوی گناه به سمت تو فرار کرد...مولای مقتدرم دلم گرفته از این همه بی معرفتی خودم...منو ببربذار خودمونی بگم منو ببر، اگه منو نیری شیطون منو می‌بره...

یادچند شب پیش که صدای آهنگ و ارگ عروسی انقدری شدید بود که انگار داشتن با میله ی داغ قلبمو میسوزوندن..لحظه های اول فقط تحمل میکردم .‌..سلام و علیک بود، رفتم آخر مجلس با همون هدزفری همیشگی نشستم به رو به رو خیره شدم...

صحنههای رقص رو که میدیدم اشکام میومد...دلم برای غریبیت گرفت 

مجبورشدم سرمو بندازم پایین تا کسی اشکامو نبینه ،...با هر نگاهی که جلو میکردم می مردم و زنده میشدم یاد خودم کردم که چقدر ازت دورم که مجبورم توی همچنین جاهایی حضور پیدا کنم...

شرمنده شدم که چرا اومدم و نمردم از .‌‌...بمیرم برای اون دلت...

 کافی بود اشک ریختن رفتم توی ماشین، با همون مناجات همیشگی زجه زدم...صدام به گوش کسی نمی‌رسیدباید التماست میکردم که ببخشیم...شب سختی بود خیلی بعدش بی حال شدم ‌‌‌...دستمو بگیر...باز زمین خوردم باز نتونستم بجنگم با دشمن درونیم...

 

اونجای مناجات آتیش به جونم زد

که گفت تو هرچی ناز کنی بهت میاد

ولی من چیزی ندارم که خریدارت باشم

جز گناه چیزی دارم؟

 

 

شب وصال دو نفر دیگه بود

ولی من به تو رسیدم

قشنگ ترین اتفاق دنیا

صاحب الزمانم...



[ جمعه 97/2/7 ] [ 10:31 صبح ] [ شهیده ] نظر

یک صبح شیرین


وقتی بیدار شدم و دیدم چقدر خستم یاد جمله ی خودم افتادم که به مادر توی اهواز گفتم:

امامزمان به کسی نگاه می‌کنه که از علاقه هاش براش بزنه و امام زمان یاری میخواد که براش از خواب بزنه نه کسی که اسیر این دنیا باشه...

بیدارشدم و زودتر همیشه خودم رو رسوندم مسجد


خلاصه به اتمام رسید و باز توی راه برگشتن فکرم مشغول بود و با آقام حرف میزنم

نمیدونید چقدر شیرین بود حرف زدن باهاش وقتی که خیلیا خواب بودن

یا اون قطرات اشکی که فقط از دلتنگی بود...
ولی آقا این روسیاهی رو ببین کاری برات نکردم ولی با این دعاها کمی دلم آروم تر میشه از فراقتون... 

 

هر شب به خیال آمدنت به خواب میروم..



[ جمعه 97/2/7 ] [ 10:26 صبح ] [ شهیده ] نظر

دوستت میدارم

دلم را شکاندی تا حرارتش تسکین دنده حال خرابم باشدتا

 بیشتر از  با تو سخن گفتن لذت ببرم

بوقت دعای توسل

4/2/97مسجد،

حال و هوای ماه رمضونخدایا

 این چله‌رو ازم قبول کن

 

 

 



[ سه شنبه 97/2/4 ] [ 11:45 عصر ] [ شهیده ] نظر

خوشحالی

خوشخبتی یعنی یه روز تعطیل دربست در اختیار خودت

یعنی مدرسه نرفتن در اوج سختی ها 

بوقت 6:36 صبح

در شرف شروع درس خواندن



[ دوشنبه 97/2/3 ] [ 6:36 صبح ] [ شهیده ] نظر

زوج

امشب که داشتم میرفتم یجایی توی مسیر یه زوج مذهبی تقریبا مسن بودن

رفتم توی فکر

گفتم با خودم اگه آدم موهاش شروع کنه به سفید شدن حتما به این فکر می‌کنه که توی جوونیش چیکار کرده

چون بیشترین هوس ها توی جوانی سراغ آدم میاد

اگه بتونه جلوی هوس هاشو بگیره و جوونیشو وقف خدا و امام زمان کنه توی اون موقعیت احساس خوب و خوشی داره

ولی اگه به هوس هاش رو داده باشه توی اون موقعیت حال و روزش دیدن داره

چه خوبه که از الان به فکر چند سال دیگم باشم...

این دنیا فانیه زود تموم میشه

خدا کمک کن

جوونیم وقف امام زمان بشه...

اصرارمیکنم بر امر حق تا بشه

موچکرات



[ پنج شنبه 97/1/30 ] [ 12:9 صبح ] [ شهیده ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>