سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

برای سومین بار!

باید تو هر شرایطی قوی و خوشحال باشی

باید انقدر شاد و باحال باشی که خودت از وجود خودت لذت ببری

خوشحال نه به معنای اینکه گناهات رو فراموش کنی که اینجوری شادیت باعث ناراحتیت میشه

و نه به معنای اینکه کلا گذشته و آینده رو بیخیال بشی و فقط خوش باشی

تو خوش باش ولی فقط با خدا،

اون مالکته، نگران هیچی نباش،فقط ازش خیر رو بخواه

امشب برای بار سومین بار رفتم سینما برای دیدن فیلم به وقت شام

یک بار با خانواده، یبار با دوستان و هیأت و یک بار هم با پدر بزرگ

چون قرار بود با موتور بریم و هوا ابری بود و مسیر دور بود خیلی خیلی خوشحال بودم

خیلی اصرار کردن با ماشین برین ولی خب من نذاشتم مثل همیشه

توی مسیر وقتی باد به چادرم میخورد و من بصورت خود به خود نیشم باز شد و...

برای بار اول که با خانواده دیدم خیلی هیجانی بود و ..

دفعه بعد با بچه ها و سردار کلا دوساعت رو به تحلیل فیلم پرداختیم

چون هر سه تامون بار دوم بود که میدیمش

سردار جان به شوهرش قبل از ورود زنگ زد و قول داد که سطحی ببینه تا اون از قم بیاد و باهم بیان ببینن

آنقدر عمیق تحلیل کردیم که بصورت صد در صد زد زیر قولش

قرار شد ما از حاج آقا عذرخواهی کنیم

با اینکه سه بار دیدمش ولی با هر صحنه ایش یا خیلی خندیدم یا خیلی به فکر فرو رفتم و یا خیلی ناراحت شدم و اشک...

تقریبا دیالوگ هاشم حفظم

به اون لحظه ای که اون سرباز با بلال لحظه آخری می‌ره و قطعا می‌دونه انتحار میشه و می‌رهو اون لحظه که کمک خلبان خودش رو خلبان جا می‌زنه و درجا تیر میخوره

به خودم میگم یعنی منم انقدر جرعت دارم که جونمو اینجوری برای امام زمانم به دست بگیرم؟

یعنی میتونم اینجوری جونمو فدا کنم توی اون موقعیت

ولی بعدش به این میرسم که من حتی برای اومدنش یه دعای عهد و یه ترک کردن گناه برام سخته

چه برسه بخوام براش جون بدم

به قول حاج حسین یکتا از ما جون دادن نخواستن ، به هرحال برای جون دادن دلت و میزنی به دریا و میری

ولی از ما کاری خواستن خیلی سخت تراز جون دادن

در واقع هر روز شهید شدن

از ما یبار نخواستن شهید بشیم از ما جهاد با نفس خواستن

به قول حاج حسین که توی شهر نمیذارم نگام به نگاه نامحرم بخوره و حال شیطون رو کوفت میکنم ، ولی در عوض یه حالی میدم به خدا

کاش با هر دم و باز دم فدات میشدم، فدای اون صورت ماهت

خودت میدونی چی ازت میخوام و دقیقا الان دارم چیکار میکنم و هدف نهایی چیه

هرچند فقط اگه خیره دوست دارم انجام بشه

کمک کن

ان شاءالله فردا برای بار اول توی زندگیم باید مصاحبه بدم

دعا کنید قبول بشم

 

این شبا آقا برا من خیلی دعا کن

بوقت شهادت امام کاظم علیه السلام

شروع درس شیرین ریاضی :)

عشق بورزید به درسی که ازش متنفرید که اونم بهتون عشق بورزه

ولی بعداز امتحان دوستیتون رو بهم بزنید و برید دنبال علاقتون

طبیعیه دیگه

ما انسانا تا وقتی که چیزی به سودمونه ازش استفاده میکنیم

وقتی بدرد نخورد و یه چیز بهتر اومد جا میزنیم

دنیا همینه....

 

 

 

نزدیک ساعت1

23/1/97

عاشقتم مولا

 

 

 

 

 

 

 



[ پنج شنبه 97/1/23 ] [ 12:52 صبح ] [ شهیده ] نظر

هوالمحبوب

و من میان تمام متن هایی که در میان آن ها گم میشوم

در فکر تو فرو میروم

و میان تمام رگ و قلب و.... در آخر به عشق تو میرسم

یعنی میشود آدمی تا این حد عاشق شود؟

آن هم عاشق معشوقی که تا کنون صورتش را ندیده است...

به راستی که عشق و شوق وصال محبوب یک فضل و رحمت خداوند است

و با آدم چه میکند و تا کجا میرساندش که درد و رنج و تنهایی را تبدیل 

به احلی من العسل میکند

و چه یاری برگزیده ام

دوستت دارم محبوبم

الان آقا محمد جوادم تو چشام زل زده داره برام می‌خنده

خدا عزیز تراز جونم رو برام حفظ کن ، برای همیشه

آمینننن

 

 

بریم سر درس :)

 



[ سه شنبه 97/1/21 ] [ 8:30 عصر ] [ شهیده ] نظر

یهویی یاد معشوق کردن!

رفقا وقتی دیدید گناه کردید نذارید بمونه

 همون لحظه به سمت خدا فرار کنید و از آقا بخواین که کمک کنن اراده ی ترکش رو بهت بدهوقتی

گناه بزرگی آگاه شدی نذار بمونه برو غسل توبه کن خودتو

 پاکیزه کن ممکنه عمرت به دنیا نباشه....

یاقبل از خواب بشین مناجات کن 

حتیاگه حالشو نداشتی بشین مناجات کن اصلا

 بذار بگم یاد شب اول قبرت بیفت خود به خود حالت جا میاد...

درستمثل حال امشب من...

منبیچاره ی فلک زده که گناها مثل قفس دست و پاشو بستن برای رشد و پرواز....

دارممناجات گوش میدم و قطره قطره میسوزم....

ولیآخرش میدونی میرسه به چی؟

اینکهفریاد بزنی با دلت که بذاره تا ماه رمضون باشی ...

چوندلت خیلی براش تنگ شده 

رفقااصلا بیاین امشب قول بدیم به آقا

کهمثلا  یکی دوماه این گناه رو ترک کنیماگه

 موفق شدیم دوباره تمدیدش کنیم....

ولی یه بیت خیلی دلمو میسوزونه مخصوصا

 وقتی با گریه برای معشوقت میخونیش و شرمنده میشی و ذره ذره آب میشی


گیرم که تو از سر گنه در گذریزان

 شرم که دیدی که چه کردم چه کنم؟! 

 

فراموش نکنین این ماه مال عاشق خصوصیاس یه

 لحظه نگاه کردم دیدم 19 رجبه بغضم شکست....

مثل همیشه فرصت از دست رفت...

نگران آینده نیستم نگران هیچی نیستم چون مالکمی چون

 زندگیمو هرچی دارم سپردم دستت 

هرکاری میخوای با زندگیم کن ولی هیچوقت نذار ازت دور بشم چون

 از هر بلایی برام بزرگتره
شده حالتون خوب باشه بعد یهویی یاد گناهات بیفتی بشینی بنویسی؟حرف دل را نمیتوان نوشت


بوقت بارون زدن و رعد و برق 

حالو هوای خوب19 رجب

8 روز مانده به تولدم

شب 11:43 تمنای دعا...



[ جمعه 97/1/17 ] [ 11:52 عصر ] [ شهیده ] نظر

یه پیشنهاد تووووووپ برای عید!؟

سلامممممممممممممم

ایشالا که لبتون خندون و قلب و وجودتون پراز آرامش باشه

یکی از کارایی که بنظرم عالیه آدم انجام بده قبل از سال تحویل

با یه پیام زیبا که این مضمون هم توش هست که حلالم کنید

برای تمام مخاطبین موبایلت بفرست

بذار کسی ازت ناراحتی توی دلش نباشه وقتی که میخوای سال نوتو شروع کنی

و اینکه حتما برو پی حق الناس هات و پرداختشون کن

وکفاره هارو بده

غسل توبه کن

خلاصه سعی کن کاری کنی که پاکیزه و تمیز بشی

مهمونی هم که نزدیکه

بیاین امسال تصمیم بگیریم که از الان خودمونو تمیز نگه داریم برای مهمونی

دیشب که کلی زمان  برد و این پیام رو برای همه فرستادم

واکنش های جالبی دیدم

بعضی ها میخواستن در برن میگفتن سال نوی شمای هم مبارک باشه

زود می‌نوشتم یعنی حلال؟

تا کلمه ی بله رو که میگفتن دست از سرشون بر میذاشتم

خلاصه هنوز وقت دارین وجودتون رو تمیز کنید و دل تکونی کنید

و چیزای بی ارزش رو بیرون بریزید

 

خیلییییییییییییی کیف میده ها

آدم سبک میشه

بدویییییییید

 

 



[ دوشنبه 96/12/28 ] [ 11:19 صبح ] [ شهیده ] نظر

باغ و بهار من تویی!

هوالمحبوب

سلام خدمت شما بزرگوارانی که لطف میکنند و مطالب بی ارزش بنده س حقیر رو مطالعه میکنند

جا داره بگم خدا قوتتتتتت

امروز وقتی داشتم جارو میزدم خونه رو یاد یه چیزایی افتادم و همش با خودم تکرارش میکردم

یاد دنیای بچه ها افتادم میگفتم خوش بحالشون چقد دنیاشون با ما فرق داره!

میخواستم افسوس بخورم که چرا بزرگ شدم ولی به خودم اجازه ی این کارو ندادم...

میدونید یاد چی افتادم؟ یاد اینکه اگه به این سن نمیرسیدم و خیلی از اتفاقات نمیفتاد هرگز نمیتونستم طعم عشق مولام رو بچشم

یعنی در واقع بچه بودن خوب بود ولی نه رسیدن به وصال محبوب....

اصلا نمیخوام بگم که خیلی به یادشم و... 

جز کسایی هستم که فقط دم میزنن و کو عمل؟!

باغ و بهار من تویی!

برام سخت بود این جمعه رو گذروندن

نمیدونم چرا یه چیزی روی دلم سنگینی میکرد، انگار کسی درون من داشت می‌سوخت

سوختنش لحظه به لحظه عذابم میداد

نمیشد خودمو به کاری مشغول کنم... داشت غروب میشد

هنوز خبری از محبوبم نبود....

امروز خیلی به یادتون بودم زندگی من...

خیلی زیاد

وقت نماز هم که جماعت خوندیم باز خیلی جلوی بغضم رو گرفتم

سلام آخر توی دلم گفتم به حق همین وقت و نماز هیچ وقت نذار ازت دور بشم...

اگه خدا بخواد ان شاءالله عازمم، ولی نمیگم کجا

اللهم التماس الحلالم کنید

این متن و هم توی بیهوشی نوشتم

عیدتون هم پیشاپیش امام زمانی باشه...

 

 

 



[ یکشنبه 96/12/27 ] [ 3:23 عصر ] [ شهیده ] نظر

آخرین شب جمعه ی سال


گاهی یه گناه، زندگی و تصمیماتتو بهم میریزه...

همشو تحت تاثیر خودش و نکبتش قرار میده...

گاهی اینقدر حالت از گناه گرفته است که دوس داری به یکی بگی...

فکر میکنی اگه جار بزنی و به کسی بگی، از بار گناهت کم میشه اما ...

مخصوصا اگه اون گناه، نقطه ضعفت باشه و میتونه آتوی بزرگی تو زندگیت باشه...
مخصوصا اگه اون گناه، واسش چند بار توبه کرده باشی و دیگه خجالت بکشی که سرتو بالا کنی و بگی : الهی العفو 

خدایا بازم شب جمعه است...

اما دیگه روم نمیشه بگم «استغفرالله ...»

خجالتمیکشم بگم «الهی العفو ... »

خدایا ...حالم خیلی بده

خدایا ببخش اون گناهانی که نقطه ضعفمه
نذار آتو بشه و بیفته دست مردم
نذار بازم توبه بشکنم ....

96/12/25

پایان سال و وقت حساب و کتاب شدپیشانی

 ام به محضرتان خیس آب شد

هر روز با گناه دلت را شکسته ام ببین

 من و تو این همه عصیان حجاب شد

گفتند پای نام ما گریه می کنی حال

 شما ز دیدن نامه خراب شد

با این وجود تا که گره خورد کار منیا

 صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد

این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای 

آوایاَلرحیل به جانم عذاب شد

امسال هم گدای شب جمعه حرم با

 یک دعای مادرتان بی حساب شد

 



حالم همینجوریش بد هست
حالا هی تو هم بدترش کن...

شب جمعه آخر سال و ...
یه سال رفت و ...
هیچی به هیچی

حتی شبیه آدمم نشدم
چه برسه به خود آدم

اینا به کنار ...

اما اونجاش که همه بهت میگن «التماس دعا» خیلی درد داره...
اینکه فکر میکنن حالت خیلی باحاله ، خیلی درد داره

نمیبینن که داری با دندونای بهم فشرده شده تایپ میکنی و بقیه دل خرابت داره از چشمات میریزه بیرون

فقط می تونم بگم:

مردم به چشم آب به من بنگرند و لیک
من از سراب هم پیش تو بی آبرو ترم...

96/12/2
حسین جان ..

به تو امّید دارم مثل چشمِ آن پسربچ
که هر دفعه زمین افتاده بابا را صدا کرد
دل من هم شکسته مثل بغضِ پیرمردی که
ندارد پول ؛ اما باز ، یاد کربلا کرده

 @mohamadrezahadadpour

دلنوشته های یک طلبه



[ جمعه 96/12/25 ] [ 1:28 صبح ] [ شهیده ] نظر

یه گپ خودمونی

بین دو نماز این متن و تقدیمتون میکنم:

سعی کنید لحظه ی سال تحویل درحال خوندن سوره ای از قرآن باشید

البته من سوره یاسین رو انتخاب میکنم 

سال تحویل پارسال که داشتم می‌خوندمش میدونستم سال بسیار سنگینی برام هست

ولی دلم رو قرص کردم به بودن آقام و خلاصه امسال یکی از پربرکت ترین و شیرین تری نسالهای زندگیم بود

دوم اینکه علاوه بر لباس نو و... تصمیم بگیرید نوع فکرتون رو تغییر بدید

تغییر بدید یعنی درستش کنید ،اگه چیزی توی شما مرده مثل وجدان و... روی خودتون کار کنید تا...

به خودتون قول بدید دل کسی رو نشکونیم حتی اگه حق با ما باشه...

بیاید حساب و کتاب کنیم که امسال چجوری بودیم؟ علاوه بر خوشگذرونی و تنبلی و وقت تلف کردن و به حساب ثواب بردن گذاشتنش 

تونستیم حد اقل یکی از گره کورهای ظهور رو باز کنیم و اگه خودمون گره کور ظهوریم سعی کردیم که خوب  بشیم؟

به یادمون اوردیم که آقا فقط مارو داره و توی دلش چه آتیشی به پاست؟

تونستیم جوری زندگی کنیم که نفس زدنمون هم با ایشون باشه؟

مورد بعدی اینکه سعی کنید آدمایی که از خدا دورتون میکنن و باعث وقت تلفی و خلاصه هیچ سودی براتون ندارن رو حذف کنید از زندگیتون

حذف یعنی فقط در حد یه احوالپرسی و....

به خودتون قول بدید که هیچ جوره بخاطر غمای دنیایی بی ارزش خودتون رو اذیت نکنید

و تا میتونید حال خودتون رو خوب کنید

یکی با کتاب خریدن حالش خوب میشه یکی با بازار رفتن و...

بعد از سال تحویل تمام تلاش خودتون رو برای رشد بکنید و مخصوصاً مطالعه...

که شیرین ترین لحظه هاست

راستی یادتون نره مستحبات عید رو انجام بدید

یه غسل هم کنید ب نیت اینکه از همه ی گناها پاک بشین...

البته من همیشه به این نیست دوش میگیرم

حاج آقا مجتهدی تهرانی هم میگن هر دفعه که رفتی دوش بگیری غسل توبه کن

ممکنه دیگه وقت نداشته باشی....

 

خلاصه اینکه اگه پدر و مادر و برادر و یا ... توی زندگیتون دارید بسیار قدرش رو بدونید

توی سخت ترین شرایط اونا براتون میمونن اونان که بهت زندگی میدن...

مثل داداش من که حتی اگه یه ساعت نبینمش میمیرم...

 

و اینکه سعی کنید هرجایی که میخواید برید مخصوصا حرم امام ها و.... سعی کنید کسی نفهمه

نگید دعاگوتونم بدون سر و صدا دعا کنید براش

بخدا دل  کسی رو بشکونید به بهونه ی اینکه همه بفهمن شما کجا رفتید و بهتون خوش گذشته و... هیچی بهتون نمی‌رسه

مدت هاست به این نتیجه رسیدم که خیلی ها با اون عکسا دلشون می‌شکنه و شما ناخواسته یه جنایت مرتکب میشید...

این حرف هایی که زدم تقریبا همش رو تجربه کردم و به نتیجه رسیدم

سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم

ممکنه نتونم بهتون تبریک بگم بخاطر یه عالمه کاری که روی سرم ریخته...

 

خیلی دعا کنید که خدا به وقتم برکت بده

و قلبمو لایق کنه

...

یاعلی مدد

 

 



[ پنج شنبه 96/12/24 ] [ 7:33 عصر ] [ شهیده ] نظر

هیچوقت به شوخی هم دعای بد نکنین!

هی میگفتم با خودم خوش بحال اونایی که سرما میخورن دو سه روز تخت میخوابن و رسماً بخور و بخواب میشه

تازه سوسول بازی هم در میارن!

شوخی شوخی گفتم منم خیلی نیاز دارم مریض بشم بخوابم دو سه روز ...

تا از سفر که برگشتم یه سرفه ای شروع شد که...

چشمتون روز بد نبینه دیروز خب تعادل نداشتم از بس سرگیجه و سرفه میکردم و حالم بهم میخورد

امروز هم که انقدر سرفه کردم که دیگه شکم و کمرم با هم تیر می‌کشیدن

حالت تهوع شدیددددد

دیگه گریم گرفته بود ، خلاصه پدر بردنم دکتر و آمپول و سرم و سه کپسول بخور و...

ابه دکتر گفتم سرم بزنه

بعد رفتم طرف گفت خانم حاضر شو برای آمپول

گفتم بزنید توی سرم، بهشون گفتم آمپول ننویس

خلاصه مخمو زد و آمپول زد و سرم رو زد و خلاصه انقدر سوسولم کرد

هی میگفت عزیزم سردت نیست؟

میگفتم نه،مچکرم

خلاصه برگشتم و روز از نو روزی از نو

خوشحالللللللللل، الانم در خدمتتونم

البته قراره فردا برای امتحان خودمو بزنم به مریضی که اون زنگ یا برگردم خونه یا برم رو تخت بخوابم....

مدیونین اگه فکر بد کنین(خنده)

یا میان دنبالم اون زنگ یا اینکه قشنگ میگم حالم چقدر بد بوده

الحمدلله زود خوب شدم

البته حسابی کمرم درد میکنه

 

 

 

 



[ چهارشنبه 96/12/16 ] [ 12:26 صبح ] [ شهیده ] نظر

عشق بازی!

سلام مهربونم...شهادت مادرتون رو تسلیت میگم و امیدوارم من روسیاه درد روی درد های قلبتون نباشم...و بتونم یادگار مادرتون رو خوب حفظ کنم...که این یه عامل شرمندگی که نتونستم اونطوری که باید شبیه مادرم باشم...ممنونم بابت امروز مولای خوبموقتی که با اون خستگی بهم اون توان و اون اعتماد به نفس رو دادی تا بتونم خوب حرفم رو بزنم و از مخمصه خودم و نجات بدم...ممنونم که کارمو راه انداختی...امروز وقتی یه مشکلی توی کتابفروشی پیش اومد و توی این بارون و گرد و خاکی که تکلیفش با خودش روشن نیست و بنظرم هوای عالی و سرد که عاشقشمو البته که چقدر باعث سرفه هام شده..وقتی کارم تموم شد و رسیدم حرم که دیگه میخواستم تاکسی بگیرم و برگردم خونه دیدم صدا پخش شد که الان شهید گمنام میخوان بیارن....ساعت 7 بود...غافلگیر شدم چقدر قشنگه که هوامو داشتی...چقدر قلبم به تپش افتاد و چقدر اشکام با هر قطرشون ممنونت بودن...چقدر قشنگ بود که اومدم توی حیات حرم و همینجوری با دل شکستم اشک ریختم و اشک ریختم....دل شکستمو خریدی...دلم خیلی شکسته آقا از گناهام...هیچ ادعایی ندارم چون بیشتر از همه من ازت دم زدم و من خراب کردم و گند زدم به هرچی که ....بگذریم بابای مهربونمتوی این وقف فی سبیل الله و از طرف شما و به نیابت از شهید خلیلی و شهید نیری میخوام به کارم برکت بدیبه وقتم...میدونی که چقدر دوست دارم زجر بکشم بخاطرتشاید تا الان دیده باشی که چقدر لذت میبرم...همین فردا خدا می‌دونه چقدر کار دارم...کمک کن مؤثر باشه ...امشب میخواستم قول بهت بدم به احترام مادرمولی بگم تلاشم رو میکنم بهتره...قول هام سابقه ی خوبی ندارهخیلی دوست دارمبازم همون حرفای همیشگی....ولی همین حرفا به تک تک لحظه هام شیرینی و برکت خاصی میده چون تو صاحبشونی....کمک کن بتونم نورت و عشقت رو به همه منتقل کنم....شبت بخیر زندگیم
وقف شده ی آقا1:24 1/12/96شام غریبان مادربوقت امتحان ز خیلی امشب برام دعا کنیاحق



[ سه شنبه 96/12/1 ] [ 1:17 صبح ] [ شهیده ] نظر

بی تابتم..


سلام عزیز دلم...سلام قرص ماهمامروز هم گذشت و ندیدمت دوباره...حالمو فقط کسی میفهمه که مدت هاست خبری از معشوقش نداره و حتی یه جایی رو نداره بره که با خاطراتش حداقل خوش باشه....کسی میفهمه که قطره های اشک نیمه های شب روی گونه هاش می‌باره...
آقاجونمیترسم، خیلی میترسم که از دستتون بدم...میترسم این مسیری که دارم میرم باعث غرورم بشهباعث غفلتم بشه...میترسم دورت کنه ازم...هرچند میدونم این راه و شما سر راهم گذاشتین...این شبا تا میام به غمای دنیا فکر کنم یا حتی براشون غصه بخورم مثل همه یاد دل تو میفتم...یاد غم دوری تو میفتمیاد اینکه چقد دلبری که ندیده همه زندگیمو به پات ریختمجوری که حتی دوست دارم فقط بخاطر تو بخوابم یا حتی به چیزی نگاه کنم...
مگه ارزشی داره زندگی بی نفس زدن برای شما؟همه ی این حرفا تکراریهبا عشق شما بود که یکم بزرگتر شدم و ...ولی امروز نمیدونم چرا یه ترس عجیبی تمام وجودمو فرا گرفتیه ترسی که نکنه حب دنیا بخواد تورو از من بگیره‌...نکنه روزی بیاد که حتی یادتم نیفتم...چقد سر سجاده دعا کردم که خدا همیشه بذاره عاشقت باشم...از اون عاشقایی که بدون معشوقشون می‌میرن...ولی میدونی از این میترسم که کسی بیاد که باعث بشه این عشق تقسیم بشهو باعث بشه برای شما که بذارم...همین الانشم که دارم بهش فکر میکنم بغض کردم....به لطف شما این روزاهم درس میخونمهم روحیمو تقویت میکنمهم کتاب میخونم مرتبهم یه مقدار بچه داریو هم یه سری کارای دیگه که خودت بهتر میدونی‌...
فقط میتونم بگم که شما آروم جون منید

آقا به خدا وقتایی که ازت دورم کم میارمروز به روز دارم بی وفایی دنیا رو بیشتر حس میکنم....
یه مناجات هست که زیاد گوشش میدم درمورد خاطرات گناه هستخاطراتی که آدمو میسوزونه....
زبونم بند اومدهدلم میخواد سر بذارم ب روی زانوهات آقای مهربونتنگه دلم برا شماخودت آقا حرفامو از چشام بخون....

خیلی ب کمکت نیاز دارم تا غرق نشم...دوست دارم به مرحله ای برسم که نورتون رو توی وجودم احساس کنم...کمکم کنیناین معدل و این همه تشویق توی این دنیا هیچ ارزشی برام ندارهبه والله برام ارزش نداره....
وقتی دیدم چجوری جبران کردی برام نقص زندگیمو که خودم فقط باعث و بانیش بودم....
آقا توروخدا برام خیلی دعا کنبا اجازه برم مناجات گوش کنمقربونت برممراقب خودت باش...
یاحق 

 

 

ساعت 12:222

96/12/28



[ شنبه 96/11/28 ] [ 12:14 صبح ] [ شهیده ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>