سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

و صبحی دیگر...

به راستی من از زندگی چه میخواهم جز اینکه تو راضی باشی مولایم?

من چه میخواهم جز اینکه جوانی ام را وقف تو کنم،...

من چه میخواهم جز اینکه نفس نفس زدن هایم خالص برای تو باشد?

چه میخواهم جز خنده و لبخند رضایت شما?

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد 

زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 

 

صبح هام و شروع هر روزم جوری قشنگن که خودم میمونم با این همه آرامش چیکار کنم?

وقتی صدای دعای عهد فرهمند پخش بشه و وایسی رو به قبله به امام زمانت سلام بدی بگی آقاجان امروزم مال شماس نذار قلبم با گناه سیاه بشه..

اگه آرامش خواستید دعای عهد صبح هاتون رو فراموش نکنید

 

#بریم مدرسه

#دوستت دارم صاحب الزمانم

 

یه متن تووووپ تو راهه



[ پنج شنبه 98/1/29 ] [ 6:48 صبح ] [ شهیده ] نظر

صبحی دوباره ...

صبح باشه 

متوسل به امام رئوفت باشی، ازش تشکر کنی...

یاد اون شبای مهر ماه تو تولدت که طلبید و تورو خرید...

یاد اون جای دنج که پاتوقمه...

صبح باشه سکوت باشه ماه شعبان باشه و یه دل بی قرار که هر لحظه بیشتر وابستت میشه...

صبح باشه حالت از همیشه بهتر باشه، ...

مگه میشه عاشقت بود و حالم خوب نباشه?

اگه حالم بد بود یعنی خیلی ازت دور بودم...

خوشحالی یعنی چی..

یعنی امروز بخوای بری خونه شهید ولایتی،...

تو شیرینی زندگی منی..

ممنونم این روزا خیلی خیلی به وقتم برکت دادی

فقط کمک کن هرچی دارم تلاش میکنم تو مسیر خودت باشه

کمک کن این راه لحظه به لحظه منو بیشتر بهت نزدیک کنه..

 

 

دست کشیدم ز همه

تا که تو باشی همه ام...

با تو بودن، ...

ز همه دست کشیدن داره...

 

 

امروزمو مطلقا برای خودت قرار بده، نفس نفسمو...

ممنونم که هوامو داری...

 

 

عاقا چرا وقت نمیشه قالب و عوض کنمجالب بود



[ چهارشنبه 98/1/28 ] [ 7:1 صبح ] [ شهیده ] نظر

مال خودش شو...!

إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ


خدایا!

گویی من با همه هستی‌ام

در برابرت ایستاده‌ام

 

#مناجات_شعبانیه 
- با حسین (علیه السلام)آمده ام ...
#پا_در_میانی_کن ...

 

اگه این شبا رو از دست بدید خیلی ضرر کردید...

با تمام وجود با قطره قطره اشکتون خودشو از خودش بخواین....

بخواین مال خودش بشید...

تا مال خودش نشی، خودت هیچ قیمتی نداری...

 

وجود و قلب آدم زمانی به آرامش میرسن که بدونن دارن برای کی میزنن:)

 

 

+خوندن کتاب واسه مسابقه

خدایی چرت تر از این کتاب تو زندگیم نخوندم، مارو چی فرض کردن؟



[ چهارشنبه 98/1/21 ] [ 12:32 صبح ] [ شهیده ] نظر

مناجات نماز ظهری ...

الان تا میتونی بگو

الهی و انا عبدک و ابن عبدک...

قائم بین یدیک، الان ایستادم در پیشگاه تو ولی سرم پایینه...

متوصل بکرمک الیک...

من بنده ی خودتم، 

الان بگو...

یه روی میخوابونتت رو به قبله، تو نماز میت امام جماعت میگه...

اللهم عبدک و اللَّهُمَّ إِنَّ هَذا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ امَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ انْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ ...

یادت نره اون وقت تو خیلی تنهایی، تویی و یه عمری که باید وقف خدا میکردی و نکردی...

جوونی که باید خرج خدا میکردی و نکردی...

 

.

‌.

.

إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نعت لکرمک...
در درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده ‏ام از کمى حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزارى میجویم‏ و از تو درخواست گذشت میکنم..

 

+ من همون بنده ی بی حیاییم که جوونیم تو گناه فرسوده شده...

همان بنده ای که جز اشک سرمایه ای ندارد

همان که در پیشگاهت ایستاده و سرش پایین است...

جز آنکه دوستت دارد دارایی ندارد....

 

میبینی ام؟ آنقدر اشک میریزم تا قبولم کنی...



[ سه شنبه 98/1/20 ] [ 12:39 عصر ] [ شهیده ] نظر

مبارک ترین شب :)

وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ
و در حال درماندگى و زارىدر برابرت ایستادم...

 
- حال من است

حال بنده ای که

دگرتاب ایستادن هم ندارد ...


- ارحمنی برحمتک...


فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ ...

به سوی تو گریختم ...

به سوی تو...

به سوی تو...

به سوی تو...

گریختم ....

 

#مناجات_شعبانیه 
کجا را دارمجز درِ خانه ی تو؟!
- میشه نگام کنی؟!

 

 

پ ن:

همیشه مناجات شعبانیه دلمو بیشتر از هر دعای دیگه برده ، شده ساعت ها بشینم با کلمه کلمه اش لذت ببرم و اشک بریزم،...

همیشه تو ماه شعبان خودمو تو ماه مبارک تصور کردم...

و همیشه به این معتقد بودم کسی که بتونه توی ماه شعبان خودشو پاک کنه نفسش رو نگه داره مهمون خصوصی خدا میشه...

و مخصوصا مداومت توی غسل توبه کردن...

و چندین ساله با مسجد رفتن وجودمو آماده میکنم برای یه مهمونی خاص که عمیقاً ازش لذت ببرم...

 

رفقا ماه شعبان و دست کم نگیرید،

ماه رجب که گذشت و رفت، هنوز دیر نشده از امشب که شب خیلی مبارکیه با خودتون قرار بدارید تا قبل از ماه مبارک انجام بدید

مثلا هرشب مناجات شعبانیه خوندن و گوش کردن حتی به قدر 15 دقیقه قبل از خواب...

مثلاً خوندن نماز قضا، مثلا حضور قلب توی نماز...

مثلا هر روز قرآن خوندن برای جلا دادن دل که از سیاهی و آلودگی پاک بشه...

 

از ماه شعبانتون، از امشبتون خیلی استفاده کنید

 

جوان بود !پیش امام‌ جواد آمد !درد و دل کرد: حال دلم خوب نیست...از مردم خسته شده ام...از همه عاصی شده‌ام !بریده‌ام، به ته‌خط رسیده‌ام !امام فرمود: به سمت #حسین فرار کن !

 

امشب از گناهامون به سمت امام حسین فرار کنیم، ازشون عیدی کربلا بگیریم، 

لطفی که تو به من کردی پدر و مادرم نکرد

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین....

 

 

 

درد دل:

یادته اولین بار که وارد حرمت شدم با صدای بلند ازت چی خواستم؟

الان هم بلند دارم اینو بهت میگم

اگه به اونی که با صدای بلند ازت خواستم نرسیدم بازم تنبیهم کن...

 

 

 

تو بهترین اتفاق زندگیم بودی

هیچ اتفاقی اتفاقی نیست....

بوقت مبارک ترین شب 1:22 شب

20/1/98

 

 

#امشب شما برامون واسطه شو مهربونم...



[ سه شنبه 98/1/20 ] [ 12:24 صبح ] [ شهیده ] نظر

همه ی دار و ندارم

کَیْفَاَنْسیکَ وَلَمْ تَزَلْ ذاکِرى ...

چگونه فراموشت کنم

وقتی تو شب و روز صدایم می کنی؟

 

 

خیلی دوستت دارم

به نگاهت به قوتت به آرامشت نیاز دارم

جز تو مولایی ندارم...

به همون 11 تا یارب آرامش که همیشه روی لبام جاریه

منو برگردون به همون معنویات قبلم....

 

 

 

وَ انْظُر إِلَی...

و به چشم محبت به من بنگر...


"صحیفه سجادیه"

 

+نظری بر من و بر دردِ من و زاری من...

"اوحدی" 

 

 

 

تو همه ی دار و ندار منی

اگه نگام نکنی من دیگه چی دارم؟

دار و ندارم خودتو ازم نگیر...

و نذار که گناها و هوس ها تورو ازم بگیرن...

 

به کسم مکن حواله که جز تو کس ندارم...

 

 

+ به وقت امتحان تاریخ

4دی 97

یه روز مونده به تولد فرشته ی زندگیم، مامانم

به امید خدا...

 



[ سه شنبه 97/10/4 ] [ 9:35 عصر ] [ شهیده ] نظر

عایا؟

امروز تو مدرسه بعداز کلی حرص خوردن سر زنگ تاریخ

که انقد از خوبیای رضا شاه گفت که نزدیک بود خفه بشه

بعدشم یکی دوتا از بدی هاش گفت که در آخرم ردشون کرد

علنا چیزی نمی‌گفت همه چی غیر مستقیم بود اونم بخاطر این بود که دفعه پیش اعتراض کرده بودیم

کم مونده بود بگه رحمت الله یا بیفته به پاش

ولی دفعه ی بعد مجبورش میکنم مثل دفعه قبل ازم عذرخواهی کنه

خلاصه نه من اون پگاه قبال هستم که تا جون دارم بحث کنم و آخر شکستشون بدم

نه میدارم همینجوری پیش بره

2:30 که رسیدم و رفتم کتابخونه انقد خوایم میومد که 6 صفحه رو یه ساعت طول کشید تا خوندم بعد از خدا خواستم انرژی بده

چند لحظه بعد یه خانم مسن اومد که مدام سرش میفتاد 

نمیدونید چقدر خنده دار بود تا چشماش باز میشد یه کلمه می‌خوند و سرش می‌یفتاد

تازه 10 تا کتاب آورده بود نمیدونم می‌خواست همه رو بخونع؟

نتونست قهقهه نزنم انقد خندیدم که باز انرژی برگشت

خلاصه یه ساعت اینجوری گذشت

و من با اون خستگی اومدم خونه و شروع کردم به بچه داری

 از غذا دادن گرفته تا حموم بردنش

هنوزم البته مشغولم

خوب تر از من دیدی عایا؟

تازه باید دو ساعت دیگه هم بخونم

بعد مستقیم لالااااا

 

 

 

 

 



[ شنبه 97/9/17 ] [ 7:14 عصر ] [ شهیده ] نظر

تو کتابش خط بکش!

امروز بغل دستی نمیذاشت درسو گوش کنم

همش حرف میزد یا کاری میکرد که کل زنگ و خندیدم

یا می‌گفت چقدر درس آسونه اونقدری اسونه که نمی‌فهمم

بعد من بهش چی بگم؟ 

منم خط کشیدم تو کتابش و تو صورتش البته صورتش با اجازه ی خودش بود البته بدترشم بود که نمیشه بگم

شمام اینجوری باشید وقتی یکی اذیتتون می‌کنه نزنید دلشو بشکونید تو کتابش خط بکشید :

 

 

خوشحالی یعنی

یه زنگم بود بعداز یه ساعت حرف زدن دبیر نیگا دوستم کردم بهش گفتم این چی داره میگه؟ اونم گفت چمیدونم چرت و پرت

 

و باهم ترکیدیم....



[ چهارشنبه 97/9/14 ] [ 7:56 عصر ] [ شهیده ] نظر

ممنون که هستی

الان یک عددکلوچه سر پام نشسته و زل زده به صفحه لپ تاپ

نمیدونه کدوم دکمه رو اول بزنه

چشماش برق میزنه و یک عدد لبخند ملیح روی لپان کلوچه ایش هست

با اون چالای لپش داره منو میکشه

خیلی کیف میده هر بار که خسته از کتابخونه یا مدرسه برمیگردی یکی هست که پشت در آسانسور باشه

یکی که از لحظه ی ورودت به آسانسور و تا وقت رسیدنت صدا بزنه و بگه د د و بخنده و وقتی رسیدی بپره بغلت و نذاره که بذاریش روی زمین

یعنی وقتی سرت تو موبایل یا کتاب باشه سرشو بیاره تو صورتت و بزنه زیر خنده

یعنی تنها نقطه ی خونه که آرومش میکنه اتاف من باشه دقیقا مثل بچگیای اجی

یعنی خدا یه هدیه بهم داد اونم چه هدیه ایییییییی

یعنی فقط نمیدونم چجوری خداروشکر کنم

یعنی مجبورم بخاطر حضور یه فسقلی هر روز بلند شم برم کتابخونه درس بخونم

داداشم، قربونت بره آجیت

خدا حفظت کنه

یعنی خدا بالاتر از این امید نمیشد بفرسته واسم

بازم ممنووووووووووووووووووووووووووووون نفس آجی که هستی پوزخند



[ شنبه 97/9/10 ] [ 8:26 عصر ] [ شهیده ] نظر

فیل

کیف میده صبح با صدای اذون بیدار بشی

و یه دعای عهد با صدای فرهمند گوش کنی

و شروع کنی به زندگی کردن و درس خوندن

چه صبحی بشههههه

برم بخوابم که این رویا به واقعیت تبدیل بشه

شبتون بخیر

 



[ جمعه 97/9/9 ] [ 9:27 عصر ] [ شهیده ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>