چندش
+سلام علیکم
_سلام
+خب بفرمایین داخل اونجا هم کلیپس هست
_باشه،ممنونم
+خب این خوبه ، اینم خوبه
_این و میبرم
+میشه بگین پدر بیان داخل؟ اگه میشه وقتشون رو چند لحظه بگیرم؟
«چون این جمله برای من معنی بدی داره و هرکی تا حالا پرسیده برای امر خیر بوده گفتم:»
_الان عجله داریم
+خب پس این کارتم و لطفاً میشه بگیرید
« ضایع بود برای چی میخواد کارت بده و جوری نگاش کردم که چند لحظه ساکت شد وادامه داد :»
+بدید به مادرتون ، پدرتون بالاخره نیاز دارن
_باشه، مچکرم، خدا نگهدار
+ببخشید
_بفرمایین؟
+میخواستم بگم یکی از اقوام کارواش داره برای ماشینهای خارجی آخه خودمون هم ماشین خارجی داریم( میخواست بگه منم آره) خیلی خوب میشوره و اینکه با یه پارچه هایی تمیز میکنه که هیچ خشی نمیفته و...
خلاصه چند دقیقه ای یه ریز حرف زد بدون اینکه چشمش رو از چشمم بگیره
و من همش به زیر میز و بقیه وسایل حواسم پرت بود
خلاصه خدارو شکر حرفاش به آخر رسید:
+ ببخشید خیلی حرف زدم هرچند میدونم که اینهمه چیزایی که گفتم رو حفظ نکردید، ولی بدرد ماشین شما هم میخوره
_بله، مچکرم
+اگه میخواهید به پدر خودم بگم
_نه بهشون میگم خودم، خداحافظ
+چشم
بدبخت انقد هول شد که گفت چشم
خلاصه با اخمی بدجور نشستم تو ماشین و طبق معمول کلی غر زدم و اینکه حالم از پسرا بهم میخوره
همشون ته تهش یکین
و دستمو سوزوندم که دیگه هیچوقت از اونجا چیزی نخرم
( ولی خدایی خیلی اشتباه گرفته بود)
گفتگوی حدود یه ساعت پیش
15/5/97