پيامهاي ارسالي
هايدي
103/6/20
الحمد الله که من فهميدم در تنهايي خود هيچ مددرسي وجود ندارد و اين مسيري است که تنهايي هم نمي توانم فارغ از آن شوم چرا که دست تقدير و ياران خيالي خواهان اينکه مرا در مسير مقصد حق خواهي نمي خواهند که ببينند و به نوعي موشي که ديگر مبتلا به ويروس ميشود و طريقت او حرکت به سوي ناخواسته ترين خصيصه ها را جهت دهي مي کند من بايد بدانم هيچ کس براي پرپر شدن اقاقيا نه دلگير ميشود و نه مي گريد
كيوان گيتي نژاد و
103/3/31
مي تونه شهادت باشه بيايم خودمون گول نزنيم با هم صادق باشيم اگه مي خوايم همه اونچه بر ما پوشيده نيست که چه بوده و به کجا رسيد انسانيت را از دست نده بدونيم حالا که همه چي از دست رفت و بازي به حمدالله پايان يافت آيا براي صيانت از شرف و آبروي يک حيدري اهدا شهادتي دلخواه او براي کسي که مردانه آمد و مردانه هم پذيرفت تقدير را بياييم باشرف عمل کنيم لااقل شهادت را از او نگيريم
كيوان گيتي نژاد و
103/3/4
خدايا شکرت که هيچ نبودم امروز هيچ مي شوم اگر تو خواهي از ناکجاآباد به سوي دل راهي شوم خسته ام از اين دد که مي بيني از وحشت لاشخوران بي همه چي غزل خوان آهوان فراري ميشوم
ديگر تنها شدم در اين مسير ديگر توهم هم راه اش را از من جدا کرده تلاش من براي داشتن دوستاني هم غم و همسو بيخود و بي جهت بود هميشه شايد اين رويايي محض بود که يک دهن بيمار و خسته براي نجات خود به آن دست انداخته بود حال هم بايد عادت کنم به باور اينکه نه کسي بود و نه کسي قرار است و نه کسي خواهان است و نه کسي دوست دارد و نه اصلا ممکن نيست که کسي
كيوان گيتي نژاد و
103/2/30
با اينکه باختم ولي مي خوام خلاف شرط عمل کنم و با باخت قطعي قولم در صورت برد را انجام دهم تا بگم آره سوختم و باختم ولي بيعت مداري که عمل و بيعت اش با هم جور نباشه نميشه به بيعت اش اعتماد کرد من را خدا نقره داغ کرد ولي ما نوکرشيم شکر نعمت نعمت ات افزون کن کفر نعمت هر آنچه گرفته بيشتر مي گيره هرچند چيزي نمانده که نگرفته باشه ولي ما اينجور تصور مي کنيم که داده توهم اينجوري هم بد نيست
كيوان گيتي نژاد و
103/2/30
انديشه نگار
103/2/21
دلتنگي از اين بدتر که اي کاش روز اول مي دانستانم که تلاش هايم براي بازيافتن شغل و کار و آبروم بي ارزش است اي کاش مي دانستيد مفت خور لقب گرفتن چه معنا مي دهد اي کاش مي دانستم پايان اين بازي شکست است و اي کاش آنقدر معرفت وجود داشت اگر شهادت و جبهه ام خوابي خسته کننده است رخت برگيرم و بخ سرنوشت بي انديشم من خسته از اين نيستم که نه بشنوم من از اين خسته ام که چرا دستم در آهک است و بازيچه شدن رسم
جمعي از آيت قصه است ديگر نمي توانم بگويم جواب داده اند و فردا اعلام پي کنند از اينکه مي گويي دنبال نخود سياه نگردد بالله خوشحالم که مي خواهم کارم يکسره شود و از اين بلاتکليفي راحت شوم
من بايد به اين فکر کنم که دوستان شما همه سرکاري هستيد و خونه زندگي خودتون داريد اگر سرنوشتم و بفهم ام قبول کنم به ف رض 6 سال سرنوشت ميله را مي پذيرم بعد آن به ناچار حال که همه نبودنم را مي خواهند شايد در جاي دگر بتوانم بجاي اينکه در کشورم يک علاف تازه رسيده از بند زندان شوم در آنجا خدمتي ارزنده به خانواده ام کنم شايد اصلا تقدير همين است که الان تازه فهميدم قصدم همين بود که
كيوان گيتي نژاد و
103/2/17
زيبا آمدي زيباتر از راه به درم کردي کجايي اي محبوب زيبا غزل هايت برايم پر از خاطره هاي آن شب زيباست که از روي پل صرف اش مي کني اما من به يک وعده دراز از پي تنهايي مفرت تو پيدا مي کنم که اين چنين تو را در برابر يک سياه روي بي ارزش دوستدار و غزل خوان کرده است اوکي چرت و پرت گويي اش رسوا را از در بيرون مي کشد غزل خوانان را از اين برکه فراري و اما تو را از پس پرده اين عشق باارزش نمايان روزي کند
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
چقدر اونجا دلگيره و ظالم داره چقدر دلم هواي نابودي دشمن داره چقدر دلم براي روزهاي بام تهران تنگ شده چقدر باتو زندگي قشنگ و زيبا مي شه چي ميشه يار هم باشيم رفيق و جان و روح هم را در گرو عشق هم بينيم يار باشيم دلدار باشيم غم خوار و دوست رفيق بکر و دقيقا هم دم هم ت. روزهاي خوش سخت باشيم جان باشيم روح بشيم تو آسمون گم بشيم ابرا بشه محل قرارمون اونجا که نامردي شروع شد آغاز مردانگي و رفاقت
اگر خدا بخواهد و اگر خداخواست و زمانه گذاشت من هم به آينده سلام دادم و آينده پاسخم داد خيلي ها بايد بگويند چرا پاسخ خوبي بدي بود چرا بايد مجازات را ببخشم جايي که آنها بخشش مرا با مجازات بي رحمانه و ظلمت غاصبانه پاسخ دادند البته بخششي که ذره اي از زجري که با رفتارشان با من نمودند را مزه کردند و فهميدند چقدر تلخ است آنجا که اگر هم مجازات را مزه کنند پاسخ ظلم را مي چشند هنوز به من که
دايا از امروز بعداز ظهر احساس مي کنم ديگر تنها نيستم ولي مي ترسم از اينکه خوابم ببره و بيدار شوم و ببينم اين کلبه تنهايي من هنوز سرد است و تاريک و توهم فروکش کرده و بايد چاره سازش را جويا شوم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/9
كيوان گيتي نژاد و
103/1/28
كيوان گيتي نژاد و
103/1/21
عيد فطر عيد اصلي ما مسلمين است آنانکه نوراليقين را ديدند و پرستيدند و کوروش رو طلب کردند نه الله تبارک و تعالي را ايشان همان قوم تموذند که يد الله را به يدالشيطان نمي سپاردند و دل ولي خدا را نمي شکستند.عيد فطر تنها عيد ما مسلمين است و نوروز يک آئين مهرورزي است که بهار را به عنوان آغاز فصل رويش و نو شدن بايد گرامي داشت.
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
خداوندا مبادا ما را از مسير شهادت گمراه کني مبادا ما را به غير از شهادت در ره خاندان ولايت و امامت سيد علي س و اولاده و اولاد اولاده و اولاده شهيد کني خدايا شهادت گمنام بر ما ببخش خدايا حيدري بودن را دليل نجات از عذاب اللهي خويش بر ما سربازان حيدري قرار بده خدايا ولي خود سيد علي را از ما شاد و خشنود بساز آمين يا رب العالمين
كيوان گيتي نژاد و
103/1/8
عيدي مرا استراحتي در برزخ عطا کن حال که توان رفتن ندارم عيدي ام را خشکه حساب کن درد فراغ درد تنهايي مرا ذله کرده خواهشا کمي صبر از خدا برايم مطالبه کن عاشقي ادعاي بزرگي لود ولي تقصير من چيست ؟ااين زجه دل بود که بر پا و دل و سر جاي خوش کرد ما را به دلبري عطايي از خزانه عشق ولايي عشق ازلي.خدايا عاقبت ام را آن کن که به خيري اصلي ترين معبر به سوي عالم عشق و عطاي اللهي در آن پيدا و مشهوده
كيوان گيتي نژاد و
103/1/8
من بگم ندارم دروغ گفتم ولي باهاش ياد گرفتم چگونه راه بيام آخه چاره اي ندارم مگر مي تونم کاري کنم نه نمي تونم فقط آرزو کنم و گه گاه خوابي ببينم مگر روياهام جواب گوي اين التهاب ايام عمرم بشن وگرنه ديگه کاري آرم ساخته نيست گاهي آدما بائو قبول کنند که ديگه تموم شده بنيه اشون و بايد منتظر معجزه باشند و اميدوار
آقاجون امام رضا يادت به گوشوارههاي هاي کشيده از گوش خواهرت رقيه قسم ات دادم و شهيد شيرودي واسطه نهادم اگر مي داني که مي داني بدان والله مي خواهم جبران تمامي گذشته ام را عينيت دهم مب خواهم آبروي دوباره برگشته ام را به توفيق دعا و خواست و شفاعت شما نزد خدا و ثمرات شجره طيبه تون اينبار مثل