\ به شهادت نائل آمد \
دلم تنگ است ....
خیلی تنگ .....
حرف دارد .....
از دلتنگی های شهادت
اعتکاف که بودیم از کسی می گفتند که پارسال بود و امسال نبود ...
می گفتند تصادف کرد ...
فکر کردم خیلی فکر کردم
اشک ریختم ...
به حالش ..... به حالم
که اخر قصه اش با مرگ تمام شد ...
حال مرا چه ؟
نکند آخر قصه ی ما هم همین شود؟
می گفتند خیلی جوان بود ....
مثل من و تو ....
نکند یک هو بگویند مرد
بگویند مرد و تمام شد ؟
مهر فوت شد بخورد در صفحه ی آخر شناسنامه ام ؟؟
آه که دلم سیل اشک میخواهد .....
برای حال و روز زار خودم
برای حال و روز حسرت برای شهادت ....
برای مهر" به شهادت نائل آمد "
خدایا فقط یک چیز ... هرکه شهادت میخواهد را به خواسته اش برسان...
نگذار آرزو به دل مهر فوت شد بر پیشانی اش بخورد
ما عاشقان شهادتیم آخر ...
فرزندان حزب الله ایم آخر ....
بی معرفتی نیست خدایا ؟
این عاشق ات بی شهادت پربکشد اخر؟