ای شهیدگمنام...
ای شهیدگمنام
راه باز است معبر ها همه پاک شده اند ،
لا به لای سیم خاردارها پلاکها چشمک میزنند
و شهدا هنوز ایستاده اند و با سر انگشت وفا نقطه ی رهایی را نشان میدهند
خط هنوز شکسته نشده است ، کوله پشتی بسیجی ها لب خاکریز نشسته است .
فرمانده فریاد میزند :
سنگر را بکن ای برادر ، امروز هم روز جنگ است امروز اما قلم ها سر نیزه های تفنگ است
امروز میدان معنا خود عرصه ی کارزار است
هر واژه ای یک گلوله ، هر جمله ای یک تفنگ است قلم هایی به عدد اراده ها ...
باید دست به کار شد اینجا مجنون است، جزیره ی عاشقان ،
صدای فرمانده از لابلای نیزارها تا اعماق تاریخ میرسد:
«اگر ماندید، بنویسید ، حقانیت و مظلومیت این بچه ها را »
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
[ چهارشنبه 94/4/10 ] [ 2:15 عصر ] [ شهیده ]
نظر