چادرم برای حفظ زندگی تو
بنام کسی که برای رضایتش هرکاری میکنم تا لبخند بزند....
داستانی بسیار زیبا
تو نماز خونه دانشگاه داشتم سجاده اماده میکردم برای نماز همین که چادر مشکی رو از سر بر داشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت:
این همه خودت رو بقچه پیچ میکنی که چی؟
برگشتم به سمت صدا دختری رو دیدم که در گوشه ی نماز خونه نشسته بود
پرسیدم :بامنی؟
گفت:بله با توام و همه ی بیچاره هایی مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق
اذیت نمیشی با این پارچه ی دراز دورو برت؟
خسته نمیشی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا اومدم حرف بزنم گفت:نگاه کن ببین چقدر زشت میشی چرا مثل عزادارا سیاه میپوشی؟
بعد فقط بلدید گیر بدید به امثال من
خندیدم و گفتم:چقدر دلت پر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگه ای مونده بگو
خنده ام رو که دید گفت:نه! حرف زدن با شماهم که فایده نداره
گفتم:شاید حق با تو باشه عزیزم
پرسیدم ازدواج کردی ؟گفت :بله
گفتم من چادر رو دوست دارم چادر"مهربانیست
با سرزنش نگام کرد که یعنی توهم مثل بقیه ای
گفتم:چادر سرم میکنم به هزارو شصت دلیل...یکی از دلایل چادر سرکردنم حفظ زنگی توست
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت چگونه اشنا شدی؟
گفت:فلان جا همدیگرو دیدیم ایشان پیشنهاد ازدواج دادن منم قبول کردم.
گفتم:خوب"حداقل از دستوردادن به من که خودم را بپوشانم به مردها میگویند:غض نظر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردها یک چیز دیگر
این تکالیف مکمل هم اند
یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من پوشش من مانع و حافظ او باشد و اگر من حجاب درست و حسابی نداشتم
غض بسر مردو کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشه.
همسر تو تورا دید کشش ایجاد شد و انتخابت کرد .کجا نوشته شده است که همسرت نمیتواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد
وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟
گفت:خوب....ما به هم تعهد دادیم
گفتم:غریزه منطق نمیشناسد تعهد نمیشناسد.
چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه الوده به باد فنا رفت.
من چادر سر میکنم تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد و نگاهش را کنترل نکرد زندگی تو بهم نریزد
همسرت نسبت به تو دلسرد نشود محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت میگیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک میشوم
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع کردن جور کردنش کلافه میشوم برای حفظ خانه و خانواده ی تو
من هم مثل تو زن هستم .تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم .
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم
زمستان ها راحت تر توی کوچه ها قدم بزنم
من روی تمام این علامت ها خط قرمز کشیده ام
تا به اندازه ی سهم خودم حافظ گرمای زندگی شما باشم
سکوت کرده بود.......
گفتم راستی.....
هرکسی در کنار تکالیفش "حقوقهم دارد
حق من این نیست که زنان جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان
مدل های مختلف...
مدل های مختلف ابرو و صد جور جراحی زیبایی فک وبینی و کاشت گونه و لب و انچه نگفتنیست
چشم های همسر من و به دنبال خودشون بکشونه...
حالا بیا منصف باشیم.
من باید از شکل پوشش و ارایش تو شاکی باشم یا شما ازمن؟
بعداز یک سکوت طولانی گفت:
هیچ وقت به قضیه اینطور نگاه نکرده بودم راست میگی هااااااااااااااااا
پایان.....