مهدی جان،میدانی..
مهدی جان میدانی آقاجان
خواب مانده ایم
ازهمان روز اول
همان روز در سقیفه
همان موقع کنار در خانه
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید
به خار در چشمان پدر نمیرسید
به جگرِ سوخته مجتبی
به ظهر عاشورا
به زندان
به زهر
به غربت یتیمی نمیرسید
اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...
اگرتونبودی آبرویم آب میشد
بازهم مراببخش
سربه زیر سلامت میکنم
من، سالهاستـــــــ میوه ی خوبی نداده ام
وقتش نیامده که شکوفـــــــا کنی مرا
.
آقا برای تـــو نه ! برای خودم بد است
هـر هفته در گنـاه، تماشـا کنی مرا
.
من گم شدم ؛ تــــــو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیــدا کنی مرا
.
این بار با نگاه کریمانهاتـــــــ ببین
شاید غلام خانه زهـــــرا کنی مرا
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
[ شنبه 94/3/30 ] [ 12:13 صبح ] [ شهیده ]
نظر