سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

دلنوشته ای به عزیزِ جان

آقاجان مولای غریبم سلام...

نیستید ببینید که به خاطر دنیا و هرچه در آن هست که خودت هم در قرآن فرمودی

حواستان باشد اسیر زینت های دنیا نشوید به رهبرم توهین میکنند...

بخاطر طرز افکار بسیار زشت و باطل خود رهبرم را زیر سوال میبرند....

آقاجان به پهلوی شکسته ات قسمت میدهم با هر توهینی که به رهبرم،

مقتدایم،کسی که حاضرم هر لحظه جانم را فدایش کنم، میکنند...

شکسته تر از همیشه میشوم،آقاجان باور کن،

باور کن دیگر تحمل تحقیر عزیز تراز جانم و زندگی ام را ندارم....

آقا به هر سو مینگرم به مقتدایم توهین میکنند...

آخرین خوشحالی و روحیه ای که گرفتم یادم می آید

چند روز پیش با عکس حضرت آقا بود...

با وجود و عکسشان زندگی میکنم،شاید باورتان نشوذ،

با چفیه هم میخوابم که مبادا فراموش کنم و از راه حضرت آقا خارج شوم

جانم فدای راهِ سید علی..

ولی برای خودم افسوس میخورم،میدانید چرا؟

جون که مجبورم یا صحنه رو ترک کنم، یا دفاع کنم در مدت چند ساعت، یا در فکر فرو برم،

یا در فکر مظلومیت شما و نماینده تان،سید علی خامنه ای باشم و بغض گلویم را بگیرد...

آقاجان حتی گاهی اوفات آنقدر ناراحت و یا عصبانی میشوم که سرم به شدت درد میگیرد...

آقاجان خدا شاهد است چقدر دلم برای چشم های دلربایتان تنگ است..

آقاجانم بارها گفته ام خسته ام،بارها....

ولی با وجود این آقا خستگی از تنم میرود...

بارها شده است در نماز دلتنگی تان یادم بیاید..

آه که اگر در نماز باشد،چنان شانه هایم از فراقتان تکان میخورد،

آنقدر اشک هایم سریع سرازیر میشوند که چادرم خیسِ خیس میشود...

حتی نماز را با تمنا و خواهش میخوانم که خدا به این دلِ تنگ و خسته نظزی کند

و ببیند که برای صورتِ زیباتر از ماهت چقدر دلتنگم....

آقا شرمنده ام که به من میگویند سربازِ  منتظر...

آقا نمیدانم در مقابل فراغتان چگونه مقاوم بوده ام و تا حال تحمل کرده ام....

تمام سعیم را میکنم تا بیایید...

حتی به خاطر غریبی رهبرم...

 

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری/

طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که همه منتظرانت بودند /

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری



[ چهارشنبه 94/3/27 ] [ 9:50 عصر ] [ شهیده ] نظر