تقدیم به مقام معظم رهبری
این روزها که چهره تو سخت درهم است
گویا دل تمامی عالم پر از غم است
سنگینی سکوت تو فریاد میزند
از غربتی که با دل خون تو همدم است
طاقت ندارم آنکه پریشان ببینمت
از بس که خاطر تو برایم معظم است
از خوار چشم و خون دل و تیغ در گلو
هر قدر هم بگویم از این دردها کم است
هر چند چشمهای تو لبخند میزند
اما غمی بزرگ در عمقش مجسم است
باور کن ای نواده زهرا بدون تو
حتی بهشت نیز برایم جهنم است
پیوند میزند دل ما را به یکدگر
مردی که دلشکسته ترین مرد عالم است.
پی نوشت:
وقتی امروز سخنان رهبرم را گوش میدادم با خود میگفتم دیگر با چه زبانی!
دیگر با چه زبانی بگوید به این وضعیت راضی نیستم!
دیگر با چه زبانی بگوید سیاست سکوت شما غلط است!
دیگر با چه زبانی بگوید تهدید در مقابل تهدید نه تحقیر در مقابل تهدید!
دیگر به چه زبانی بگوید سیاست تنش زدا شما یک جامه خود بافته است که نه گرم میکند و نه زینت میبخشد!
و باز هم در سکوت مرگبار عمارنما ها ادامه دارد غربت رهبرم و ادامه دارد
این داستان خیمه شب بازی..... .
تا دیروز عده ای در پس این سخن که چرا جلوتر از رهبری حرکت می کنید سنگر می گرفتند و
به ظاهر دم از تبعیت رهبری می زدند ولی امروز در برابر فریاد های رهبری سکوت می کنند