نامه ای به ارباب،
نامه ای به ارباب
تاریخ : روز میلاد ارباب
به : ریاست محترم بخش بی قراری های دل ،
سایه ی سر ، حضرت ابی عبدالله ( روحی فداک ) ..
از : کربلای دلم !
با سلام و صلوات خاصه و آرزوی سلامتی فرزند موعودتان ؛
احتراما ،
پیرو دعوت قبلی تان به آن بهشت بی مثال و آن منزلگاه سرگشتگی ،
و به جهت جاماندن یک فقره دل روبروی ایوان طلای حرمتان ، و یک جفت چشم در حوالی حریمتان ،
و یک هوا آشفتگی کنار بیرق و علمتان ،
و یک عمر تپش کنار روضه هایتان ،
درخواست آن دارم که دیگر بار با عنایت خداوند و خواست قلب مبارکتان ،
منت بر سرم نهاده ، دعوت به آن وادی جنونمان کنید که نزدیک است
جان دادنمان از این غم فراق شب های زیارتیتان فرا رسد !
که آرام گیرد سرگشتگی ها و بی قراری ها و تپش های قلبمان و همچنین جانی دوباره گیرد ،
این دستها از لمس ضریح شش گوشه تان...
خواهش و تمنا دارم ، دعوتنامه ام را مهر کنید ...
امیر قلبم !
دل در هوای کرب و بلا دست و پا می زند !
با تقدیم همه جان و روح و هستی ام ...
آدرس گیرنده :
عراق ، شهر کربلا ،خیابان بین الحرمین ، ورودی باب القبله ،
ضریح شش گوشه ، حضرت ارباب سید الشهداء !