وقتی همسرم راانتخاب کردم..
وقتی همسرم راانتخاب کردم..
در نظرم طوری بود.. که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده.
وقتی نامزد شدیم.. بسیاری را دیدم که مثل او بودند.
وقتی ازدواج کردیم، خیلی ها را از او زیباتر یافتم.
چندسالی را که را باهم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.
شیخ گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلخ تر و ناگوار تر چیست؟
گفت: آری
شیخ گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که
وقتی نامزد شدیم.. بسیاری را دیدم که مثل او بودند.
وقتی ازدواج کردیم، خیلی ها را از او زیباتر یافتم.
چندسالی را که را باهم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.
شیخ گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلخ تر و ناگوار تر چیست؟
گفت: آری
شیخ گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که
سگهای ولگرد محله ی شما از آنها زیباتراند.
لبخندی زد و گفت: چرا این حرف را زدی؟
شیخ گفت: چون مشکل در همسر تو نیست،
مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع کار و چشمانی هیز داشته باشد
و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را بجز خاک گور چیزی دیگر پر کند..
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
مرد گفت: بله.
شیخ گفت: چشمانت راحفاظت کن...
[ شنبه 94/2/19 ] [ 6:28 عصر ] [ شهیده ]
نظر