سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

زندگینامه بسیار کوتاه وزیبا ازشهید *طیب*

 

کسی جرات نداشت با شاه مملکت ایران،

سر میز بشینه غذا بخوره، حتی خانومش...

اما طیب می نشست...

گنده یت تهران بود،

شاه هر وقت میخواست مجلسی خراب شه ،

میگفت :طیب...

یه روز شاه گفت:

این دفعه پول زیادی بهت میدم،

برو مجلسی رو خراب کن...

گفت:کجاست؟ طرف کیه؟ 

شاه هم گفت:

فین جا، سید روح الله خمینی...

طیب جا خورد ، گفت:

کی گفتی سید هست...!؟

شاه گفت: آره...

گفت:نه ما نیستیم ،

ما با فرزند حضرت زهرا‏(س ‏) در نمی افتیم...

این موقعی بود که امام هنوز معروف نشده بود که اسمش بیوفته رو زبون مردم...

شاه گفت: 

هستی تو میگیرم ناخنات رو میکشم، تیکه تیکه میکنمت...

گفت: هر کاری میکنی بکن،

من با فرزند حضرت زهرا‏(س ‏) در نمی افتم...

انقدر شکنجه اش کردند...

که طیب سینه سپر هیکل ، شد نی قلیون...

وقتی خواستن اعدامش کنن،

یکی اومد گفت:

طب پیامی برا امام خمینی نداریی

گفت:

من اینو نمیشناسم فقط بهش بگین،

طیب گفت اون دنیا شفاعتم کن...

وقتی پیامشو پیش امام بردند امام گفت:

اون نیازی به شفاعت من و امسال من نداره،

اون درقیامت امت منو شفاعت میکنه...!

این شد که طیب 60 سال نه نماز خوند نه روزه گرفت،

فقط ادب کرد در مقابل حضرت زهرا ‏(س‏)...

همین شد که طلبه ها و روحانیون قم جمع شدن نماز و روزه 60 سالشو قضاء کردند...


***شهید طیب حاج رضایی***

http://www.hawzah.net/



[ شنبه 94/2/19 ] [ 6:21 عصر ] [ شهیده ] نظر