این فاطمیه باز املاء مینویسم...
این فاطمیه باز املاء مینویسم
هی اشک میریزم و زهرا مینویسم
با اشک هایم بر کتیبه های هیئت
از خاطرات تلخ مولا مینویسم
از خاطراتی که علی را پیر کرده
خیلی دلم میسوزد اما مینویسم
از صورتی مجروح و دستی روی پهلو
از مرگ یک بانو معما مینویسم
دیوار کوچه ها شرمنده اند
وقتی که کابوس حسن را مینویسم
[ دوشنبه 93/11/27 ] [ 6:56 عصر ] [ شهیده ]
نظر