نگاه ها در کمین اند
تـو
آهستـه آهستـه خودت را در بنـد میگیـری
و من ...
خودم را میان سیاهی چادرم رها میکــنم
تو
خود را اسیـر نگاه میکنی
و من ...
خودم را محتاج نگاه خدا
تـو
میان انبوه آدمها میروی ، با ترس با دلهـره از کم شـدن زیبایی ات
ومن ..
با افتخــار میروم میان انبوه آدمهــا ، افتخار به تک چادری خیابان
تـو
آزادی را فقط در عقب و جلـو بودن روسری ات معنا میکنی
ومن ...
در فارق شـدن از نگاه دیگران ،در ... چـادرم...
[ جمعه 93/10/19 ] [ 9:41 صبح ] [ شهیده ]
نظر