سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

حرف دل....

به تمام زندگی ام که نگاه میکنم
از زمان تولدم تا اکنون که فاصله ای با هجده ساله شدن ندارم ... میبینم هرچه به دست اوردم هرچه برایش تلاش کردم هرچه از دست دادم همه اش فضل و لطف تو بود...برای همین همیشه شکرت را کردم از ته دلم که هرچه دادی و هرچه ندادی و یا هرچه گرفتی همه اش خیرم بود ....وقتی فقط و فقط به اقتدار و عظمتت دل دادم و همیشه با تک تک سلول هایم گفتم لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم و تو برام خیرم را رقم زدی ....خوشبختی برای هرکه در یک چیز خلاصه میشودو خوشبختی من یعنی در هوای عشق تو نفس کشیدن ...من دنیای آدم های بزرگ را نمیخواهم، که به هر دری میزنند تا خوشحال باشند تا بتوانند تنها ز ن د گ ی کنند....من آن دنیای کودکی خود را میخواهم زمانی که تنها در اغوش تو آرام میگیرم ...من سختی کشیدنی را میخواهم که پایان آن جایزه ام، شیرینی محبت تو در درون قلب من است ....من آن لبخندی را میخواهم که از سر عشق تو باشد از سر قرب و وصل تو باشد ....مولای مهربانم، پروردگارا به لطف و فضل و کرمت قسمت میدم عشق اطاعت و محبت واقعی ات را به تمام دختران و پسران جوانی که این روز ها در جهاد اکبر با نفسشان هستند بچشانی .....قسمت میدهم به بزرگی ات به جلالت به عظمتت که آن روزی را ببینم که جوانی ام را در راه وصال و رضایت تو پیمودم ....میخواهم تمام دارایی ام را به تو بدهم، میخواهم با ارزش ترین مرحله ی زندگی ام را برای تو کنار بگذارم ....بر من ببخش گناهایی را که لذتش رفته و پشیمانی اش مانده ....همیشه این جمله رو با خودم خوندم و سوختم ....گیرم که تو از سر گنه در گذری زان شرم که دیدی که چه کردم چه کنم ....یه حدیثی بود که توش نقل شده بود مومنین واقعی تو اخرت دردشون عذاب و اتیش و .. نیست .دردشون دوری از محبوبشونه ...واسه همین وقتی خواستی منو عذاب کنی فریاد میزنم که چقدر دوستت دارم ...ّتو مرا عذاب کنی با تمام وجودم از تو ممنونم ولی نگذار حتی یک لحظه از تو دور باشم محبوبم ....از شهید بابایی پرسیدن که به چه کاری مشغولی؟پاسخ داد:به نگهبانی دل که غیر خدا وارد آن نشه ....چقدر قشنگه عشق بازی با تو با دعاهایی که تو هیچ کجای دنیا نیست .....تمام تلاش هایم، تمام دویدت هایم، تمام خستگی هام،برای رسیدن به توست ...#مراد_دلم
به وقت 3 ماه مونده به #18_سالگی 



[ شنبه 98/4/29 ] [ 1:0 صبح ] [ شهیده ] نظر