دخترگلتون
ساعت حدود یک و نیم شب
درحالی که از خوشحالی و خستگی وسط حال با لپ تاپ ولو شدم دارم مینویسم
بعداز دیدن فیلم و یه دور دور حسابی میچسبه آدم وقتش رو تلف کنه
این روزا خیلی شیرین میگذره و گذشته با اینکه خیلی سخت میگذره
وقتی به فردا فکر میکنم دوست دارم خودمو بکشم
کی آخه 6:30 بیدار میشه بره مدرسه؟
بعد از کلاسا بره کتابخونه و درس بخونه اونم چه درسایییییی زبان
بعداز کلی کلنجار با خودم اسمم و نوشتم کلاس زبان و تا تونستم برچسب شکل خنده زدم رو کتابش که بتونم یکم بیشترتحملش کنم
منتظرم دانلودها تموم بشن برم لالا فرداجون داشته باشم
امام زمانم میخواستم ازت تشکر کنم خیلیییییییی زیاد
چون خیلی وقته زندگیمو یجوری شیرین کردی که میخوام پرواز کنم
فقط نذار این خوشی ها با گناه پر بشه
خواستم ازت تشکر کنم و بگم دلم خیلییییییی برات تنگ شده
سخت میگذره چون نمیبینمت...
با وجود این شیرینی ها خیلی تلخی هاهم اومده که هیچ جوره جبران نمیشه
و من برای اون میدونی چی در نظر گرفتم تا دلم خنک بشه
کمکم کن زندگیم مال تو باشه فقط
اشتباه نرم...
ممنونم که امام منی....
این دو جمله امشب منو عاشق خودشون کردن:
با تو همه ی لحظه های عمر من شیرینه
این حال خوبم به همه ی دنیا می ارزه...
چاکریم آقاجونم
شبتون بخیر
دختر گلتون پگاه خااااانوم