دلتنگی....
بسم الله الرحمن الرحیم
بروبچ های غیور والیبال کشورمون بعداز حضور در لیگ جهانی از فدراسیون تقاضا کرده بودن که خانواده هاشون
به محل برگزاری بازی های اسیایی در کره جنوبی برن.حق هم داشتن.
شرایت سخت اردو فشار زیاد مسابقات دلتنگی دوری از خانه و حانواده و.......
خانواده های این عزیزان هم همین تقاضا را از فدراسیون داشتن تا بعد از حدود یک ماه همدیگر را
ملاقات کنند این امر قشنگ دوشنبه به سر انجام رسید و تا حدودی از دلتنگی و خستگی بازیکنان و خانواده هایشان کاسته شد
اما...
اما...
اما...
سالها پیش بازیکنانی بودن که زمینشان جبهه بود و جلوی توپ و تانک ایستادگی کردند
تازه داماد بابای دوتا بچه تک پسر مامان و بابا بابایی که ذوق بچه های تو راهشو داشت .....
ماه ها توی زمین بازی بودن 5 ماه 7 ماه 11 ماه
بدور از پدرو مادر زندگی و زن و بچه
دلتنگ و دلتنگ از کدومش برات بگم؟؟؟؟!
از مهدی باکری که 20 دقیقه بعد از مراسم عقدش رفت جبهه و تا 4 ماه برنگشت و تو این مدت
فقط یه تماس تلفنی با همسرش داشت!
یا از حسین خرازی که مادرش سر سفره ناهار به پدرش گفته بود حاج اقا پاشو برو جبهه ببین حسین اقا زنده است یا
شهید شده 11 ماهه خبری ازش نیست!
از زین الدینی که چند ماه بعداز تولد بچش عکس دخترش تو جیبش بود اما ندیده بودش میگفت الان موقع عملیاته میترسم
مهر پدر فرزندی کار دستم بده باشه واسه بعد!
به یاد قهرمانایی که از همه چیزشون گذشتند جلوی کل دنیا ایستادن و مدال قهرمانی را به سینه اویختند
مردانی که رفتند تا بمانیم......
اهای رفقا ما تنها به شهدا و جانبازان و ازادگان بچه های جنگ و جبهه مدیونیم
شهدا شرمنده ایم....
برای شادی روح شهدا صلوات
یاعلی.