تولد17 سالگی
خوشبختی رو میتونم توی همین چند جمله خلاصه کنم
یعنی تو حریمت وقتی دارم تنها قدم میزدم و از سرما به خودم میلرزم مداحی بخونم و قطره قطره اشکم دلمو گرم کنه...
یعنی خیره شدن به گنبد طلایی آقای مهربونم
یعنی رفتن به قرار همیشگی:) همونجایی که همیشه تنها میام و ...
یعنی به آرزوت برسی ، یه شب تو هوای سرد جلوی گنبد طلاییت کمیل بخونم
یعنی تو حرمت17 ساله بشم
یعنی جوونیمو تموم خواسته هام و زندگیم رو بسپارم دستت
یعنی تک تک سلول هام از کنار تو بودن انرژی بگیرن
یعنی دیگه نگران هیچی نیستم چون تو رو دارم:)
یعنی یه شب جمعه تو حرمت بودن و روضه ی حضرت رقیه باشه و منم که عاشق روضه ی بانو...
خوشبختی یعنی داشتن تو
دقیقا وقتی که باید دستمو گرفتی و آرومم کردی...
امروز بعداز دعای ندبه تو صحن جامع رضوی خیره مونده بودم و داشتم فکر میکردم که انگار همین دیروز بود که خیلی بچه بودم و میومدم حرمت
و تو از همه چی حفظم میکردی،...
داشتم فکر میکردم زیر سایه ی شما بود که قد کشیدم و بزرگ شدم
لطف شما بود که عشقتون توی قلبمه
امام رئوفم هیچوقت نشد که تنهام بذاری,هیچوقت...
همیشه بهت مدیونم
از این به بعدم تنهام نذار که جز شما من کی رو دارم؟
#جشن_17_سالگی
_ضمانت_جوونیم
میخوام فقط برای خودت باشم
از الان تا بی نهایت
خیلی دوستت دارم امام رئوفم، مهربونم...
27/7/97