سلام
ميدونيد اختلاف هست که آيا اين اشعارمنسوب به خيام حکيم هست يانه،اينا باهم فرق ميکنه،؟بلکه ما يک خيام فيلسوف و حکيم داريم،ويک خيام شاعر،
آنچه به نظر ميرسد درسته،اينه که خيام فيلسوف غيرازخيام شاعره،چون اشعارخيام نوعا مبين جبر ومخالف اراده ي انسان هست،حال آنکه خيام حکيم،يه ادم جبري نبود،بلکه چنين مسائلي براش حل شده بود.مثلا خيام شاعر درباب مجبوربودن انسان چنين مي گويد:مي خوردن من،حق زازل مي دانست،گرمي نخورم،علم خدا جهل بود.
خواجه نصيرالدين درجواب چنين گفته:اين نکته نگويد آنکه او اهل بود،زيراکه جواب شبهه اش سهل بود،علم ازلي علت عصيان بودن،نزد عقلا به غايت جهل بود.
به قول فلاسفه انسان علم حضوري دارد به اختيارداشتن خود،وباتمام وجودمي فهمدکه مختارهست،وگرنه بهشت وجهنم معني نداشت.
اين که گويي اين کنم يا آن کنم،خوددليل اختياراست اي صنم.
البته خيام حکيم هم چندتا اشعاري دارد ولي جبري نيستند.
ببخشيد طولاني شد.
مارو ازدعاي خيرتون بي نصيب نفرماييد.
يازهرا
ببخشيد طولاني