وظیف ی که بر عهده ما گذاشته اند
رسول الله:
به حسابتان برسید قبل از اینکه به حسابتان برسند.....
آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟
رسول الله:
به حسابتان برسید قبل از اینکه به حسابتان برسند.....
میدونی ضرب المثل سرش بره قولش نمیره ازکجااومده؟
.
.
.
.
.
روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه"
نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه"
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه"
شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار
دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه"
هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین"
ای دمش گرم "سرش" رفت ولی
"قولش نه"
السلام علیک یااباعبدالله
نوکر نرود به کربلا پس چه کند...؟
خود را نرساند به شما پس چه کند...؟
قلبش به کرمخانه ارباب خوش است...
گر رو نزند به آشنا پس چه کند... ؟
دارو ز شفاخانه تربت خواهد ...
جامانده زکربلا شفا پس چه کند...؟
خاک قدمت بهشت ،با بودن تو...
ماندیم بهشت را خدا پس چه کند...؟
دامن مکش از دست گدایان درت...
بی لطف شما بگو گدا پس چه کند...؟
ارباب شدی که روبه هرکس نزنم ...
بنده نکند توراصدا... پس چه کند...؟؟؟
استاد پناهیان:
بعضیا میگن: خب حاج آقا به ما بگید چطور به رفیقای بی نمازمون بگیم که نماز بخونن؟
چطور قانعشون کنیم؟!
عزیز من، شما اصلا لازم نیست به اون ها بگی بیان نماز بخونن!
اول ببین خودت بانماز خوندنت چه گُلی به سرخودت زدی.؟.
خود نمازخونت رو نشون بده،
لذتی که از نماز خوندن بردی رو نشون بده به اهل عالم؛
" همه نمازخون میشن.."
اصلا "هرچی بی نماز تو عالم هست تقصیر نماز خوناست "
اینکه بی نمازا نماز نمی خونن مال اینه که به ما نمازخونا نگاه میکنن میگن: تومثلا نماز خوندی چیکارکردی؟!
چه فایده ای برات داشته؟
صورتت گل انداخته از مناجات با خدا که بگی چه کِیفی کردی که دیگری هم بیاد؟
خب این جوری میگن دیگه!
اگه نگن هم اینجوری می بینن.
پیش خودشون میگن: بندگان خدا دارن خودشون رو اذیت میکنن!
تازه نمازنمی خونه کسی... کِیف هم میکنه...
و وقتی ما میریم نماز میخونیم برای ما تاسف میخوره!
میگه نگاه کن چه خودشو گرفتارکرده اینم جزو نماز خوناست...
در حالی که واقعا وقتی ما رو میبینه باید احساس حقارت کنه!
اگه نماز وجودتو آباد کرده باشه، "بقیه جذب میشن"
یه قاعده ی کلی هست اونم این که:
"تا خوب ها خوبتر نشوند، بدها خوب نمی شوند"
چیکار کنیم همه نمازخون بشن؟
یه کاری کنید اونایی که نمازخون هستند بهتر بشن. همین!
اونوقت میان بهت میگن:
تو چرا اینقدر بانشاطی؟
تو چرا کینه به دل نمی گیری؟
تو چرا حسرت نمی خوری؟
تو چرا عصبی نمی شی؟
تو هم میگی:
والا فکرکنم مال نمازه..
از عشق خود جدا شدن آسان نیست....
یا دست کم برای من آسان نیست..
اگر تربیت " غلط " به تو آموخت
غیرت داشتن دخالت کردن است و حیا را در صندوق کردن!
شهید مطهری به من گفت:
غیرت، عشق مرد به ناموسش است ؛
و حیا، احترام زن به خودش...!!!
اگر تربیت " غلط " به تو آموخت
که مرد میتواند زنش را بزند !
اسلام من به من آموخت که زن ریحانه است
و مرد وظیفه دارد تمام اسباب راحتی و آسایشش را فراهم کند...!!!
اگر تربیت " غلط "به تو گفت که
زن عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد...؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت :
که زن احساسات و عواطفش دوبرابر مرد است و از این رو
ممکن است در شهادت دادن دچار تزلزل شود...!!!
اگر تربیت " غلط " به تو گفت
که دیه زن نصف دیه ی مرد است
چون ارزشش کمتر از مرد است...؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که :
اگر من کشته شوم برای اینکه مادرت در آسایش تو را بزرگ کند
دیه ی من بیشتر است....!!!
ایرادی اگر هست در مسلمانی ماست
نه دین اسلام و قرآن و احکام الهی...!!
نترس...!!!
دست یک باباست شاید،که قراربود نوازش کند
موهای لخت ومشکی دخترک نازش را...اما...
نترس...!!!
دست نامزدی است شاید،که قراربود پشت گرمی دخترمردم باشد
تاآخرعمروخوشبختش کند...اما...
نترس...!!!
دست است دیگر...دست نان آوری شایدکه بانبودش
حالا فقط 5سرعایله یتیمند...اما...
نترس...!!!
دست است دیگر...شایددست عمویی که قراربود
قهرمان قصه های برادرزاده ی سه ساله باشد...اما...
.
.
.
اما...بترس!!!!!!
شایدهمان دستی است که قراراست جلویت رابگیرد
فردا وبپرسد،بعداز ما چه کردید....؟؟؟
نترس!!!
شهدا دستگیری میکنند،دستگیرت نمی کنند...
حالاکه فهمیدی ترس ندارد،
چشمهایت راببند،دست روی سنگ عقیق مزار یکیشان بکش..
گمنام باشد بهتراست...وآهسته اشک ببار وببار وببار...
دیدی چه سبک شدی!!!
حالا دست به دستش بده و بعد«دست علی»
بده که نگذاری دستهایش ازدستت جداشود...
حالا باخیال راحت پرواز کن..نه !!!نه!!!
پرباز کن...
«دست »علی به همراهت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام علیکم
دیروز که واقعا خسته شده بودم پناه اوردم به شهدا
مقبره شهدای شهرک شهید محلاتی
تنهایی هم صفا و عالمی داشت...
خوب بود مخصوصا اینکه یه زوج خیلی مذهبی سر مزار ها بودن
و چند آقا و خانم که دیگه ندیدیمشون...
بعداز کمی درد دل کردن،زل زدن به کلمه شهید گمنام..
دست کشیدن روی این کلمه مقدس
و کمی نشستن پیششون و فکر کردن
توی پارکی که پیش مقبره بود قدم زدم...
نمیدونم آروم شدم یانه ولی فقط دعا کنید که شهدا دستمو بگیرن..
شرمنده حال عکس گرفتن نداشتم ،عکسا خوب نشدن
،دوسه تا عکس گرفتم که براتون میزارم ببینید.
این خانومه که پیش بنده نشسته بود اشک میریخت...
اشک های منم حسودی کردن و آروم آروم شروع کردن به باریدن....
فراموش نکنید که محتاج دعای خیرتونیم...
یاعلی
خدایـــــــــــــــا
فانوست را کمی پایین تر بگیر
جاده ای که در آن قدم نهاده ام تاریک است،
انتهایش را نمی دانم چیست. میترسم انتهایش بن بست باشد
تو را به مهربانیت سوگند،
فانوست را کمی پایین تر بگیر تا روشنی بخش راه نامشخصم باشد.
نمی خواهم بی فانوس تو به جایی برسم که برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم.
ای مهربانترینم ، من اکنون سخت به نور فانوست محتاجم
دلنوشته ای درباره آمدن باران درحرم امام رضا
آقای غریبم
شنیدم قطرات باران آنقدرخودشان رابه دیوارها کوبیدند ودخیل بستند که اذن دخولشان دادی
اما پس این اشکهای بارانی من چه؟
تابه کی درحسرت لمس آن ضریح,فرجام تلخ بیهودگی راتجربه کنند مولا؟
دلم گرفته وقتی قصه این باران راشنیدم یاد جدغریب و تشنه ات افتادم
برمن ببخش ک آب,همیشه مرا یاد کربلاوعاشورا میندازد یا امام رضا