سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

خاطرات نوجوانان شهید

 

 

"نوجوانی شهید علی چیت سازان"

کم توقع بود .اگر چیزی هم برایش نمیخریدیم حرفی نمیزد.

نوروز همان سال که امده بود پدرش رفت و یک جفتع کفش نو برایش خرید .روز دوم فروردین قرار شد بریم دیدو بازدید

تا خانواده شال و کلاه کردند علی غیبش زده بود نیم ساعتی معطل شدیم تا امد به جای کفش دمپایی پاش بود

گفتم مادرکفشات کو؟گفت":

بچه سرایدار مدرسمون کفش نداشت زمستان را با این دمپایی ها سرکرده بود

من رفتم کفش هارو بهش دادم اونموقع علی 12 سال بیشتر نداشت

برگرفته از دلیل صفحه24


امام علی علیه السلام:شما چیزی که بخشیده اید سود بیشتری میبرید تا کسی که ان را به دست اورده است

 

 

 

 

 


 "نوجوانی شهید رضا عامری "

مادر شهید میگوید:من نمیدانستم هروقت میخواهد به مدرسه برود با وضو میرود

تا اینکه چند بار توی حیاط وقتی داشت وضو میگرفت دیدمش گفتم:

مگر الان وقت نمازه که داری وضو میگیری؟ میگفت:

میدونی مادر   مدرسه عبادتگاهه بهتره انسان هروقت میخواد مدرسه بره وضو داشته باشه

برگرفته از سفر بیست و پنجم ص 26


پیامبر اکرم ص فرمودند:

زیاد وضو بگیرید تا خداوند عمر شمارا زیاد گرداند .اگر توانستید شب و روز با طهرات باشید

.اینکارا بکنید زیرااگر در حال طهارت بمیرید شهید خواهید بود

 

 

نوجوانی شهید مسعود کریمی مجد

زیر سایه درخت مشغول بازی کردن بودیم .

یکی از بچه ها چشمش به سیبی سرخی افتاد که توی جوی اب افتاده بود و داشت میگذشت 

دست کرد و سیب و برداشت و بین بچه ها تقسیم کرد .

مسعود سهمش را نگرفت و گفت:

چون نمیدونم صاحبش راضیه یا نه  نمیخورم

برگرفته از زنگ عبور ص 111

پیامبر اکرم ص فرمودند:

هرکس چهل روز حلال بخورد خدای تعالی دل اورا روشن میکند و چشمه های حکمت را از دل او بر زبانش جاری میکند

 



[ دوشنبه 93/5/20 ] [ 2:11 عصر ] [ شهیده ] نظر

خاطرات اموزنده شهدا....

 

 

 

من یه مقدار فلش کارت مطالعه کردم که بهترینشونو برا شماهم نوشتم 

امیدوارم بخونین و استفاده کنین یازهرا...

 


وجدان راحت

بچه هارو برده بودیم اردو .

برای ناهار به یه رستوران بین راهی رفتیم .

همه معلما کنار بچه ها مشغول غذا خوردن شدن ولی وقتی شهلا بلند شد و با غذاش رفت بیرون....

نشست کنار فقیری که کنار جاده نشسته بود  و غذاش رو با اون میخورد .وقتی برگشتیم تو اتوبوس بچه ها به خاطر اینکه رفته بود با گدا غذا خورده بود اذیتش میکردن .اولش هیچی نمیگفت 

ولی بعد جواب داد :

مگه ندیدین موقع غذا خوردن بهمون نگاه میکرد؟

خوب من نتونستم بشینم راحت غذامو بخورم .حالا که این کارو کردم وجدانم راحته ....همه بچه ها  سکوت کردن

شهید شهلا هادی یاسین 

برگرفته از قاموس عشق صفحه 285


امام صادق ع فرمودند:یکی از موجبات بهشت و امرزش "اطعام گرسنه است

 

 


دوستان دوجورند

 

اوایل سر از کارش در نمیوردم چون هم دوستای مذهبی و ارزشی داشت و هم دوستایی که از نظر اعتقادی هیچ شباهتی بهش نداشتن و حتی مخالفش بودن.

یه روز علت این قضیه رو پرسیدم گفت:همیشه ادم باید دوجور دوست داشته باشه 

بعضیا باشن که تو از وجودشون استفاده کنی و

بعضیا هم باشن که از وجودت استفاده کنن که در هرصورت این دوستی برای یه طرف مفیده 

میگفت:

دوستی با کسایی که خودسون به ارزش ها مقید هستن خیلی خوبه ولی توی توی اونا چیزی رو تغییر نمیده "

هنر اینه که بتونی تو قلب کسی که با تو و اعتقاداتت مخالفه نفوذ کنی و روش تاثیر بزاری 

شهید شهناز حلجی شاه

برگرفته از پیک افتخار شماره 36 صفحه 9


امام صادق ع فرمودند:کسی که تنها با ان که هیچ عیبی ندارد برادری کند  دوستان اندکی داشت


 

پاهای سوخته

ازم خواست یه روز بهش مرخصی بدم .منم گفتم برو وقتی شب برگشت حسابی میلنگید .

اول فکر کردم تصادف کرده ولی هرچی ازش پرسیدم نگفت چی شده 

بالاخره بعد از کلی اسرا گفت:

پابرهنه روی لوله های نفت راه رفتم گفتم :تو این افتاب داغ؟مگه زده به سرت؟

گفت:

این چند وقت خیلی ازخودم غافل شده بودم باید این کارو میکردم تا یادم بیاد چه اتیشی منتظرمه گفتم :توو اتیش جهنم؟ توکه جز خدمت کاری نمیکنی.گفت:

تو اینطور فکر میکنی ولی من خیلی گناه دارم .بعضی از اشاره ها یا بعضی از سکوت های نابجا ....

اینا همه گناهان کوچیکی هستن که چون تکرار میکنیم برامون عادی میشه .واسه همین حواسمون باید همیشه جمع باشه

شهید مریم فرهانیان

برگرفته از پیک افتخار شماره 36 صفحه 42


امام علی ع فرمودند:کسی که به یاد سفر طولانی اخرت باشد "خودرا اماده میسازد


 

محجبه 

زمان شاه بود باهم توی خیابون قدم میزدیم .

فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید :اسم شما چیه

خانم با تعجب جواب داد :زهرا چطور مگه؟فاطمه خندیدو گفت هم اسمیم

بعد گفت:میدونی چرا روی ماشینا چادر میکشن؟خانمکه که هاج و واج مونده بود گفت:لابد چون صاحباشون میخوان سرما و گرما و گردو غبار و اینجور چیزا به ماشینشون اسیب بزنه فاطمه

گفت:

افرین"من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا به خاط علاقش به ما یه پوششی بهمون داده تا با اون از نگاهای نکبت بار بعضیا حفظ بشیم و اسیبی نبینیم خصوصا هم اینکه 

هم نام حضزرت فاطمه س هستیم .....

بعد ها که دوباره اون خانومو دیدیم محجبه شده بود

شهید فاطمه جعفریان

برگرفته از کفش های جامانده در ساحل صفحه 17


رسول خدا ص فرمودند:هرکه امر به معروف و نهی از منکر کند او جانشیین خدا در زمینه و جانشین رسول اوست

 




[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 10:14 عصر ] [ شهیده ] نظر

زندگی زیباست اما شهادت زیباتر..

 

 

 

 

شهدا چه قدر به نماز اهمیت میدادن اونقدری که اونا به نماز اهمیت میدادن ما الان 

انقدر بهش اهمیت نمیدیم ......

چقدر زیبا بودن نماز خوندنشونم زیباتر 

چه خوبه که وقتی که صدای اذانو شنیدیم به یاد شهدا بیفتیم که وقت اذان در هر شرایت نمازشون رو میخوندن 

چه خوبه که ماهم سعیمونو بکنیم نمازامون اول وقت و صحیح باشه

نماز خیلی مهمه اگه شما تونستید نمازاتونو اونطوری که خدا میخواد بخونید برای ماهم دعا کنید التماس دعا....


 

 

« برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید»

هر چند که خیلی از افراد می گویند: خدانکند. این چه حرفهایی است که می زنید؟ چرا دعای مردن می کنید برای هم؟ 

اما آن ها غافلند از اینکه شهادت، مردن نیست. شهادت زنده ماندن ابدی است. جاودانگیست

و چه بهتر از جاودانه شدن؟

شهید علمدار

پی نوشت : کسایی که مارو دوست خودشون میدونن ... واسه ما هم ارزوی شهادت بکنن

 

حجاب....

 

 



حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص):

 کودکان را به پنج دلیل دوست دارم؛

 1- "گریه می کنند" چرا که گریه کلید بهشت است.

 2- قهر می کنند ولی زود آشتی می کنند چرا که دلی بی کینه دارند.

 3- چیزی را زود خراب می کنند چون دلبستگی به دنیا ندارند.

 4- با خاک بازی می کنند چون غرور ندارند.

 5- هر چه دارند می خورند چون غم فردا ندارند

 


 


(!)تلویزیون آمد: .... خواب رفت!


(!)زنا آمد: .... ازدواج رفت!

سود آمد: .... برکت رفت!

(!)مُد آمد: .... حیا رفت!

(!)فست فود و پرخوری آمد: ... سلامت رفت!

(!)رشوه آمد: .... حق رفت!

(!)دیر خوابی آمد: ... نماز صبح رفت!

(!)اسراف و مصرف گرایی آمد: .... قناعت رفت!

(!)قوم پرستی آمد:..برادری رفت!

(!)ماهواره آمد:...حجاب رفت!

(!)جوایز بانکی و گاوصندوق آمد:...زکات رفت!

(!)تلفن آمد:...صله رحم رفت!

اندیشه کنیم!!!

چه ها آمد،چه ها رفت....!؟





[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 6:42 عصر ] [ شهیده ] نظر

بخش خواندنی ها.....

 

 

 

 

 حجاب....حح

 





خاطره زندگی  شهید مجتبی علمدار



سید عاشق بچه بود میگفت میخوام چهار تا بچه داشته باشم دوتا دختر دوتا پسر خداوند فقط یک دختر به ماداد که اقا


سید به علت علاقه ای که به حضرت زهرا ص داشت نام اورا زهرا گذاشت .


میگفت اگرخدا به من پسر دهد نامش را میگذارم ابوالفضل علمدار.


وقتی میخواست زهرا را بخواباند برایش داستان میگفت اما نه مثل داستان هایی که بقیه برای برای بچه هایشان


تعریف میکنند.اقاسید برای زهرای کوچک از لحظه هایی که جانباز شد از خاطرات جبهه و خاطرات دوستان شهیدش


تعریف میکرد میگفتم اقاسید برای بچه کوچک از این داستان ها تعریف نمیکنند میگفت زهرا باید از حالا راه شهادت را


بداند باید بداند که شهید چه کسیست و جبهه چیست باید دل زهرا با این مسائل انس بگیرد در تربیت زهرا شیوه های


جالبی داشت هرگز اورا تنبیه نمیکرد اصلا با زدن مخالف بود به خصوص انکه میگفت نام مادری روی اوست اگر زهرا


اذیت میکرد سید فقط سکوت میکرد همین سکوتش باعث میشد تا زهرا با اینکه خیلی بچه بود متوجه اشتباهش


شود.بعد میرفت و از پدرش عذر خواهی میکرد معتقد بود تنبیه باید اخلاقی باشد تا اثر اخلاقی هم بگذارد میگفت باید با


بچه دوست بود .

 

در کارهای خانه خیلی به من کمک میکرد 


من و دخترم را میفرستاد خانه مادرم وقتی بر میگشتیم  خانه باور کردنی نبود خانه مثل دسته گل شده


بود سید چایی اماده کرده بود و.... با اینکه خسته بود اما یک بارم نشد که بگوید من دیگر خسته شدم .همه کارهایش با


نظم انجام میشد مگر زمانی که مریض میشد حتی در ان وقتم نگران بی نظمی های اطافش بودو ناراحت میشد .


رفتارش همیشه با متانت و سنگینی خاصی همراه بود برای همین مورد علاقه مادرم بود .با فامیل و اشنا متواضعانه


برخورد میکرد .نسبت به سن و سالش ادم فکر میکرد دکترا دارد.اوقات فراغت را در خانه بیشتر با زهرا بود یا به تمرین


مداحی می پرداخت .گاهی از او میخواستم که برای ما مداحی کند .اوهم به شوخی میگفت تا درخواست رسمی


نکنید نمی خوانم.

 .اصلا در بند تشریفات نبود .مهمان که میخواست بیاید به من میگفت یک نوع غذا


درست کنم میگفتم:اقاسید ممکنه مهمان از غذایی که ما سر سفره میگذاریم دوست نداشته باشد.


فکری میکردو میگفت :از نظرشرعی درست نیست اما حالا که این حرف را زدی مهمان حبیب خداست اشکال ندارد


فقط نباید اصراف شود .

اصلا یادم نمی اید که به من دستوری داده باشد روزه که میگرفت هیچ وقت نمیگفت برایم غذا بیار و یا اماده کن وقتی


میدیدم  که با یک استکان چایی دارد افطار میکرد میرفتم غذارا اماده میکردم و برایش میوردم.


اما میدیدم که خیلی غذا نمیخورد میگفتم اقا شما روزه بودید باید بخورید تا نیرو بگیرید و بتوانید کارهایتان را انجام دهید .


میگفت زیاد خوردن باعث میشود انسان پایبند دنیا شود .

هربار که برایش غذا درست میکردم خیلی تشکر میکرد و میگفت :انشاالله خداوند طعام بهشتی نصیب شما کند


   


دوستان این کتاب همسفر شهدا نام داره که بخشی از خاطرات و زندگینامه شهید سید علیرضا مصطفوی هستش 

من درحال خوندن این کتاب  هستم به شماهم توصیه میکنم  بخرین و بخونین یازهرا..


از اردو برگشته بودیم هفدهم تیرماه بود سید برای برگزاری کلاس وارد کانون شد از پله ها بالا می امد .بچه ها از بالا اورا دیدند .توی راه پله داد میزدنند اومد اومد
 
به محض اینکه وارد سالن شد همه باهم گفتند :تولد تولد تولدت مبارک 
خیلی غافلگیر شده بود .

بعد از کلی خنده و شوخی و خوردن شیرینی و.......ببه بچه ها گفت:

به جای گرفتن تولد برای امثال من "سعی کنید مراسم تولد اهل بیت رو خوب برگزار کنید.




 


 

 

 




[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 6:37 عصر ] [ شهیده ] نظر

شهدا خورشیدند....

بنام خدا

 

 

مطالب جمع اوری شد.پس از مطالعه احساس میکردم فقط از خوبی های او نوشتم .گفتم شاید اورا انچنان که بوده توصیف نکرده باشم .

به سراغ دوستانش رفتم گفتم:یک سوال دارم نقطه ضعف در رفتار یا برخورد سید چه بوده؟

رفقا که انگار منتظر چنین سوالی نبودند کمی فکر کردند.

یکی از انها گفت :من هرچه فکر میکنم موردی پیدا نمیکنم دیگری هم همین را تکار کرد بقیه هم نظرشان همین بود گفتم شاید تا فردا فکر کنید موردی پیدا میکنید.روز بعد بچه هارا در مسجد دیدم .

یکی از ان ها گفت شاید بتوان گفت سید روی قضیه شهدا خیلی وقت میگذاشت البته این نقطه ضعف نیست چون سید همه ابعاد را رعایت میکرد هم موضوع شهداهم اهل بیت هم قران و....

رفتم سراغ یکی دیگر از دوستان سید .او از روحانیان اون محل بود گفتم حاج اقا درمورد سوال من فکر کردید؟

ایشان گفت:بله دیشب خیلی در مورد این موضوع فکر کردم ما سال ها باهم رفیق بودیم .

بسیار باهم همسفر بودیم .

اما هرچه گشتم هیچ نکته منفی در اخلاق و رفتار او نیافتم حاج اقا در حالی که اشکدر چشمانش حلقه میزد گفت: او در اخلاق و رفتار نمونه بود



[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 1:35 عصر ] [ شهیده ] نظر

حجاب....

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید



[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 2:3 صبح ] [ شهیده ] نظر

حجاب زیباست......

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 

 

 

حجاب بالاتر از خون شهید

 

 

 

 



[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 1:43 صبح ] [ شهیده ] نظر

انجام چه کارهایی باعث ناراحتی و دلخوری اقا از دست ما میشه ؟

ظ

    به نام کسی که نامش در همه جا هک شده

باسلام

انجام چنین کارایی باعث......میشه.

1: غیبت

درسته ما بعضی اوقات نمیتونیم جلوی خودمونو بگیریم یعنی خیلی تحمل میکنیم که غیبت نکنیم ولی خب نمیشه البته برای بعضی وقت ها ...

ولی باید تصمیم بگیریم که اقارو خوش حال و رضایتشونو جلب کنیم

اگه به فکر حال و خوشنودی اقامون باشیم فکر کنم دیگه غیبت نکنیم البته من که اینطوریم ولی بقیه رو نمیدونم فقط کافیه به فکر اقا باشم همین..

به نظر من اصلا کار سختی نیست که نتونیم انجام بدیم                                                                                           

2: حجاب

  حجاب به معنی چادر زدن نیست یعنی این نیست که بگیم خوب ما چادر زدیم و حجاب کاملو داریم نه اصلا این طور نیست برای مثال باید

دست هارو تا مچ  و پاهارو که کامل باید بپوشونیم  و گردی صورت .احتمالا حالا که اینو میخونید میگید ما اینارو قبلا هزار بار

شنیدیم ولی مشکل همین جاس دیگه...

 ولی عمل نمیکنیم امید وارم حجاب کاملو داشته باشیم .....


3: دروغ

 ا

دروغ از جایی شروع میشه که ما اتفاقای خیلی کوچیکو تبدیل میکنیم به اتفاقای خیلی بزرگ

یه همچین دروغای بی ارزشی قیامت گرفتارمون میکنن

فقط به فکر اخرت باشید و خودتونو برای اون روز و دنیای دائمی اماده کنید......فقط ب

سود یا ضرری نداره برامون و فقط اخرت مارو گرفتار میکنه همون بهتر که نگیم

 نگفتن یه دروغ کوچیک که اگه ما این دروغو نگیم هیچ

4-نماز

خوب نماز خیلی برای انسان ها مخصوصا برای اخرت مهمه  از همه مهم تر که ستون دینه همیشه یه کارایی پیش میاد که نمازمونو به

تاخیر میندازم این یه حقیقته چه خوب میشه که هرکاری که داریم موقع اذان اون کارو ول کنیم و فقط به نماز خوندن فکر کنیم اول از

هرچیز باید نمازامونو درست و به موقع بخونیم تا بقایای اعمالمونم انشالله پذیرفته بشن.....

5-احترام

احترامم در نظر خدا و اهل بیت خیلی خیلی مهمه به خصوص احترام به پدرومادر و مادر بزرگ و پدر بزرگ وکسایی که سن و سالی

ازشون گذشته و از ما بزرگ ترن....اگه به این افراد احترام نگذاریم پس به خدا هم احترام نمیگذاریم از نظر من واقعا مهمه احترام.

امیدوارم که هممون به خدا و به بنده هاش احترام واقعی رو داشته باشیم ...

6-موسیقی مطرب...

ترانه گوش دادنم گناهه یعنی بعضیا میگن موسیقی های مجاز اشکال نداره ولی این حرفا و عقایدشون اشتباهه اینا فقط فرضیس در مقابل

گناهاش انشاالله به خواست خدا همون این جور موسیقی هایی رو ز زندگیمون پاک کنیم

تا پست بعدی....یاعلی


حجاب....

 

 

 



[ چهارشنبه 93/5/1 ] [ 2:39 صبح ] [ شهیده ] نظر

<< مطالب جدیدتر ::