آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
نغمه مطرب دوای جان نبود
هیچ صوتی بهتراز قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود
مرجعیت مظهر تکریم بود
حکم اورا عالمی تسلیم بود
اینک ما....
پشت پا بردین زدن آزادگیست
حرف حق گفتن عقب مانگیست
اخر ای پرده نشین فاطمه (س)
کی رسی برداد دین فاطمه؟
اللهم عجل لولیک الفرج
روزی مرد فقیر با ظرفی پراز انگور نزد رسول الله آمد و به او هدیه داد
رسول الله آن ظرف را گرفت و شروع کرد
به خوردن انگور و با خوردن هر هردانه انگور تبسمی میکرد
و آن مرد از خوشحالی انگار بال دراورده و پرواز میکرد
اصحاب رسول الله بنا به عادت منتظر این بودند که آنهارا در خوردن شریک نماید
و رسول الله همه ی انگورهارا خورد و به آنها تعارفی نکرد
آن مرد فقیر با خوشحالی فراوانی از آنجا رفت
یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله عادت بر این داشتید که مارا در خوردن شریک میکردید
اما این بار به تنهایی انگورهارا خوردید
رسول الله لبخندی زد و فرمود: دیدید خوشحالی آن مرد وقتی انگورهارا میخوردم؟
انگورها آنقدر تلخ بود
که ترسیدم اگر یکی از شما در خوردن تلخی نشان دهد
خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل میشود
اللهم زین اخلاقنا بحق القرآن و محمد صل الله علیه و آله وسلم
آمین یارب العالمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گل نرگس! چه شود بوسه به پایت بزنم؟
تا به کی، خسته دل از دور، صدایت بزنم؟
گل نرگس! نکند مهر ز من برداری،
داغ دیدار رخت را به دلم بگذاری.
آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است.
از دوری تو، پاره گریبان شدن بس است.
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است.
یعقوب، دیده ام چه قَدَر منتظر شود
یعنی مقیم کلبه احزان شدن بس است.
موی سپید و بخت سیاه مرا ببین
دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است.
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است.
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است.
سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است.
دست مرا بگیر که عبدی فراری ام
دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است.
اِحیا نما در این شب اَحیا، دل مرا
دل مردگی و این همه ویران شدن بس است.
آقا! بیا به حقّ شکاف سر علی (ع)
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است.
طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری
جگرم آب شد و از تو نیامد خبری.
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری.
*****
شناسنامه اش چند سال از خودش بزرگتر بود
اما همچنان درخت ها صدایش می زدند
پارک ها ، اسباب بازی ها ، چرخ و فلک ها
نمی شنید دلش هوای غزل کرده بود
هوای باران
احساس کرد :
سنگرها ،تفنگ ها و رفت...
حالا از شناسنامه اش خیلی بزرگتر شده است !
همه جا صحبت از مرغ است هیچ کس از خروس نمیگوید
اینجا سیر شدن مهمتر از بیداریست......
بسم رب شهدا و الصدیقین
چقدر ما آدم ها غافل هستیم.
غفلت بالاتر از این که برای کوچک ترین برنامه های دنیا وقت میذاریم ولی چند دقیقه برا خدا وقت نمیذاریم.
شهدا دستمون رو بگیرید...نذارید توی زندگی دنیا غرق بشیم !
گل واژه احساسی
آیـــه آیــه الماسی
قسم به گمناـمیت
تو در آیین عباسی
وچگونه بماند دربند خاک و قفس آنکه پروازراآموخته...
بازم میگوییم
شهدا شرمنده ایم....
دوستان اگر کسی درد دلی برای شهدا داشته باشد
کامنت بگذارد خوش حال میشیم درد دل های شما رو هم بخونیم و استفاده کنیم
برامون دعا کنید مخصوصا برای شهادت
یازهرا سلام الله
در نزدیکی کربلا روی تپه ها نشسته بودند
و می گریستند و برای سلامتی و پیروزی امامشان دعا می کردند
اما هیچکدامشان به سمت سپاه امام نرفتند ...
چه فرقی می کند که در مقابل امام شمشیر زده باشی
یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی؟*****
بسم رب مهدی
سلام مولای من....
راستش دوباره آمدم برایتان درد دل کنم
ولی نمیدانم از کجا شروع کنم
از جایی که آرامش و قرار ندارم
ازجایی که انقدر شکسته شده ام
آقا جان حتما میدانی که خداوند این بار یک امتحان سخت از من گرفته است
میدانی آقا؟
میدانی چقدر سخت بود؟
میدانی چقدر در این راه اشک ریختم و جلوی خودم را گرفتم برای شما
چقدر در جمع تنها بودم و فکرم مشغول بود؟
آقاجان راستش را بخواهید از این همه خستگی خسته شده ام دیگر
راستش را بخواهید دیگر توانی برای گریه کردن ندارم
راستش را بخواهید دیگر نمیتوانم مثل قبل بخندم و بگویم که حالم خوب است
آقا جان هیچ امتحانی تا به حال برای من اقدر سخت نبوده است
آقا جان راستش را بخواهید دیگر توان غصه و گریه را ندارم
روی دلم سنگینی میکنند .....
راستش را بخواهید انگار با من دوست شده اند این غصه و دردها
جای یک دوست معرفت را برایم پرکرده اند
هر لحظه و هرثانیه همراه منند و یک لحظه از من جدا نمیشوند
اقا جان شاهد هستی که هیچ چیز آرامم نمیکند
شاهد هستی عوض شده ام؟
شاهد هستی شکسته ام؟
شاهد هستی....
ولی برای شما تحمل میکنم شده تمام زندگی ام گریه کنم ولی ناراحتی شمارا نبینم
هیچ وقت......
پس کمکم کنید
راستش اقا جان فقط برای خودم نیامدم درد دل کنم
برای غم های شماهم حرف دارم
برای این بی حیایی ها.....
برای این بی غیرتی ها...
برای این گناهان.....
اقا جان این همه گناه روی دوشمان سنگینی میکنید
منتظرتان هستیم.....منتظر ظهور اربابمان هستیم
اقا جان شنیده ام که شهید مهدی زین الدین میگوید
به کسی منتظر میگویند که منتظر شهادت باشد
اقاجان مگر ما منتظر شهادت نیستیم؟
به خداوند قسمتان میدهم اقا وقتی فکر میکنم و میبینم 313 یار در بین ما نیست که یاریتان دهد شرمنده میشوم
اقا جان اینجا چشم ها آلوده است
هوا آلوده است
دل ها آلوده است
فکر ها آلوده است
هیچکس به فکر آخرت خود نیست
فکر میکنند آخرت آسان است
انقدر شیطان قوی شده است که دیگر توان تسلط بر چشمانمان را نداریم
خدا میداند تا اکنون چندبار شعار داده ایم ولی عملیشان کرده ایم؟
ولی خوش حالم میکند چون اکنون خیلی ها به فکر لبخند شماهستند
برای شما از هوس و لذت هایشان میگذرند
جانشان را هم ناقابل فدایتان میکنند فقط کافیست اشاره کنید
رهبر عزیز ما میگوید شما جوانان جنگ جوهای جنگ نرم هستید
اگر ما جنگ جوییم پس میجنگیم
اول با نفسمان بعد با دشمنان
آقا جان دعا کن برای ما....
یا علی مدد
آقا تورا گم کرده ام.....
کمک کن تا پیدایت کنم
یا تو پیدایم کن....
