شهید آوینی
چقدر آرامش بخشه ...:
جاذبه خاک به ماندن میخواند وآن عهدباطنی به رفتن،عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی وحیرت میان عقل و عشق معنا شود...
@Mohamadrezahadadpour
آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟
چقدر آرامش بخشه ...:
جاذبه خاک به ماندن میخواند وآن عهدباطنی به رفتن،عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی وحیرت میان عقل و عشق معنا شود...
@Mohamadrezahadadpour
این بوقت همین امسال توی امتحانات که به صورت رزق به دبیرا دادم
چون خدایی امسال خیلی اذیتشون کردیم و غیب...
خدروشکر راهی پیدا کردم برای حلالیت طلبیدن از دبیراولی حیف مطمئن نمیشم اینجوری که حلالم کردن یا نه...سپردم به خدا ایشالا که حلال کنن
ممنونتم کمکم کن دارم همه کارا رو درست میکنم که آماده اومدن پیشت بشم مولای کریمم??
اولین بدبختی خدا فراموشی ، خود فراموشی است چون خدا از خود است و وقتی مبدا فراموش شود خود هم فراموش میشود
این جمله ای از سخنان امروز استاد حاج آقا بیگدلی
خیلی از ماها دچار همین خدا فراموشی هستیم و خودمون رو توی این دنیای فانی غرق کردیم
همونطور که حضرت آقا میفرماین:
اگه لذت و انفس با خدارا کسی بچشه لذت های دیگه براش معنی نداره و با هیچ چیز دیگه ای آروم نمیشه
آرامش فقط داشتن و کنار خدا بودنه
اللهم عجل لولیک الفرج ....
خداروشکر امروز تقدیرنامه خادم الزهراییمو گرفتم
موقع گرفتنش دعا دعا میکردم یه روزی آقامم اسممو توی لیست سربازاش بنویسه
کمکم کن لایق بشم...
راستی مولا روزم مبارک
خانم معصومه ی زهرا، امروز از ته دل ازتون کمک خواستم
اسمتونو صدا زدم
میدونم که بی جواب نمیذارین گریه هامو....
امروز بچه ها اصرار داشتن که روز اوناهم باشه، در صورتی که عقد کردن و دیگه جزء روز مادریا هستن ولی کوتاه نمیومدن
امروز میون خادما بهترین روزم بود...
شکر
خیلی خسته ام مرا حرم ببرید...
قال پگاه:
آدموقتی نماز صبحش قضا شد حتما یه روز باید روزه بگیره
تازه گاهی آدم جیگرش حال میاد وقتی مداحی جدید دانلود میکنه و با جون و دل گوش میده
پی نوشت:
آقاجان
لعنت به این نفس هایی که بدون تو میکشم...
راستی گفتم رفقای مجرد
میخواستم اینو بگم که سعی کنید هر جوری شده خودتون رو اصلاح کنید
خودتونو به کارای خوب عادت بدید، تا میتونید برید دنبال علم
اینجوری تصور کنید که هرجوری هستید همسری مثل خودتون نصیبتون میشه
و و امروز وسط حرفای استاد به این فکر میکردم که چقدر شیرین و قشنگه که اوج جوونیشو وقف خدا و امام زمان بشه و برای خدا بره دنبال علم
این حرفا رو قبل از خواب یادم اومد نگفتم، دیگه حال نداشتم بنویسم، الان یادم اومد
دعا هم یادتون نره
خدایا به همون این توفیق رو بده که حتی تک به تک نفس کشیدنامون برای تو باشه
ممنونم بابت هرچی که دادی و هرچی که گرفتی
بعداز دیروز که حلقه داشتیم به لطف خدا به خیلی چیزا رسیدم
حجابی که شهید ذوالفقاری ازش صحبت میکنه و میگه حجابای این دوره زمونه بوی حجاب حضرت زهرا رو نمیده ادمو خیلی به فکر فرو میبره
در واقع بعداز حلقه که بچه ها کاری کردن کلا به حجابم شک کنم،
بعد که برگشتم خونه و دایی اون کتابایی که برده بود و فرستاده بود و یکیدوتاشونو ورق زدم
یکیش کتاب شهید خلیلی که یکی از خاطره هاش تو بدترین موقعیت نجاتم داد از غم و رنج
رسید به کتاب شهید هادی ذوالفقاری، عادتی که داشتم چند وقت پیش زیر جمله هایی که ارزشی بود و به دلم مینشست خط یا ماژیک میکشیدم
سلاااااام
داشتم فکر میکردم که حلقه های دبستانیا رو راه بندازم یا نه
البته مسجد پیش خونمون هم هست ولی فکر نکنم اجازه بدن من بدون هیچ مدرکی برای بچه ها کلاس بذارم
تازه اونجوری باید ارتباط هم داشته باشم با نامحرم، البته آقای بزرگ که فرقی هم نداره
ولی اگه دیدم حسینیه بابا بزرگ مثل پارسال ازش کم استقبال بشه و بچه ها رو با التماس بکشونی و براشون کلاس رایگان بذاری خیلی خسته کنندس
البته پارسال تجربه نداشتم و خیلی شلوغش کرده بودم و... مخصوصا دیر شروع کردم
امسال خداروشکر انگیزمم بیشتره و تقریبا میتونم تنهایی اداره کنم، چون جمعیتشون کمه
پارسال پیرامید خیلی خوب بود برای بچه ها ، و متاسفانه اردویی که نشد ببریمشون
ان شاءالله خدا کمک کنه ، هنوز که دزفول نیستم، تا رسیدم ان شاءالله بنر میزنم و...
یه مدت بود فکر میکردم که تا خودسازی نباشه کار فرهنگی هم نمیشه کرد
یعنی اینا باهم جور در نمیومد برام
ولی متوجه شدم باید در کنار هم باشن
بچه های کوچیک روحیاتشون خیلی باحاله و مخصوصا باهاشون هم انرژی میگیری و هم صبر و تحملت بالا میره
و در کنارش باید حلقه هارو با دوستای خودت رو هم ادامه بدی و از همه مهم تر مطالعه شدید کتاب
تنها بخشی که خیلی اذیت میشه آدم همون رفت و اومده
که واقعا دوره از خونمون
اونم با توجه و کمک امام زمانم حل میشه
تمام اینارو نوشتم که فردا پس فردا یادم نره با چه انگیزه و هدفی شروع کردم این حلقه
درست بدون کمک هیچکس
وفقط با کمک خدام و اهل بیت
خودتون کمک کنید
جز شما هیچکی رو ندارم
شاید این بار اینجوری تتبیهم کردی که دیگه سمت گناه نرم
برای بار اولین بار احساس میکردم نمیخوای صدامو بشنوی
هرجوری شده منو از خودت میروندی و میذاشتی دور و دور تر بشم
خیلی سختم بود، همیشه فقط با مهربونیت شرمنده میشدم و میومدم پیشت
ولی این بار طعم تلخ دوریتو چشیدم
خودت خوب میدونی از جون دادن برام سخت تر بود
اونقدر سخت که دلم میخواست بمیرم و نبینم که دیگه ازم بریدی
نه اشک داشتم نه حال مناجات نه هیچ چیز دیگه
و میدونم مسببش چی بود اون گناهای لعنتی که نمیدونم چرا یهویی اومدن و حال و روزمو خراب کردن
سخته هرچی سعی کنی که گناه نکنی ولی ربطی به تلاش تو نداشته باشه و خودش اتفاق بیفته
یه شب دلم خیلی شکست ازت کمک خواستم
ولی تا شب هفدهم ماه مبارک توی احیا بهم اشک چشم دادی
ولی باز ازم گرفتیش،
میدونی تموم این تنبیه ها خیلی برام مفید بود ،
اشک چشم خیلی قیمت داره باید در خونه ی تو فقط خرج بشه
و گناهای لعنتی رو از تمام وجودم بیرون بریزم
امروز شاید بعداز دو سه هفته باز همون پگاه همیشگی شدم
همونی که همیشه از اینکه بنده ی تو بود خوشحال بود
ولی با یه کوله باری از گناه اومده که قدش رو خم کرده
قول میدم بهت که اون سعیم رو کنم برای ترک اون گناهی که بهت قول دادم
تا شب قدر بعدی، البته اگه زنده باشم
خیلی مهربونی
ولی هیچوقت اینجوری مجازاتم نکن، طاقت ندارم
دفعه بعد حتما دق میکنم
هرچیمو میخوای بگیری بگیر ولی هیچوقت مهربونیتو ازم نگیر
راستی ممنون که نور رهبر رو بهم دادی
واقعا بهش نیاز داشتم، نور حضرت ماهم
اون بهم زندگی دوباره داد
کمک کن قدر این لطف و مهربونیتو بدونم
باید برم مسواک و آب بخورم
الان 3:50 صبح هست
شب 24 ماه مبارک
تهران