سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

جهنم دوباره

دلتنگ یار:نمیدونم چرا و چجوری ولی باز خیلی دوستم داشتی که قبولم کردیاگه قبولم نکرده بودی می‌ذاشتی باز دور تر بشم...می‌ذاشتی برم دیگه گورمو گم کنم و انقد اذیتت نکنماگه من بجات بودم دیگه خودمو قبول نمی‌کردم...خیلی توبه شکستم.‌..26 رجب دیدی که چجوری باز زمین خوردم...ولی قبلش به حضرت زهرا قسمت دادم باز به خودت برم گردونی....تا دیشب 28 رجب که فکر میکردم دیگه ازم قطع امید کردی...چون حالم خیلی خراب بود  و از دنیا خیلی ناراحت بودم....اگه من بنده ی واقعی بودم که ناراحت نمیشدم از دست مصلحت ها...من عبد توام، توهم مالکمیببخشید که دیروز فراموش کرده بودم تو مالکمی ....بالحسین الهی العفو....ولی مطمئنم میخواستی یه چیزی بهم بگیمیخواستی بهم بگی که با گناهام فقط دارم به خودم که متعلق به شماس ضربه میزنم...نکنه ماه شعبان بیاد و من با همین آلودگی وارد ماه رمضون بشم....ولی ممنونم ازت بعداز جهنم وارد بهشتم کردی باز به خودت برگردوندیمراست میگفتا حاج آقا از چند سال پیش توی ذهنم حک شدهکه می‌ذاره به مو برسه حالت و کارت بعد یهویی گشایش پیدا می‌کنهامشب حال خاصی دارمحال کسی که  از یه قافله که عمرش رو فداش کردم جا موندهو الان جز گریه و زاری و صبر کار دیگه ای ندارهماه رجب هم تموم شد....چقد بیچارم که هنوزم پاک نشدم...آخه به چه رویی بگم که باز میخوام مال تو بشم....
مهربونم دلم برات تنگ شده....به حق همین شب که حال دلم یجوریه هیچوقت با هیچ شرایطی نذاری ازت یه قدمم دور بشمنگرانم....نگران اینکه قراره همسر آیندم که تو برام مقدر کردی من و به تو نزدیک تر کنه یا ؟...بهش که فکر میکنم ...خیلی هارو دیدم توی این مدت ازدواج کردن و به جایی نرسیدنازدواج کردن و فقط مشغول خوش گذرونی شدنبه حضرت زهرا قسمت میدم که مادرمه شوهرم رو از مومنین خالص  درگاهت قرار بده

یعنی صدای هذا رب شهر الرمضان رو میشنوم....دلم برای سحر تنگ شدهبرای مناجات سحر تنگ شده....حرفای امشب حرفایی بود که دوست داشتم بنویسم همینارزش خوندن نداره

ولی بدون دلم فقط به تو خوشهفقط به توبه اینکه کسی که عاشقت هست رو  هربار که وسطش جا بزنه رو باز بهش فرصت میدیباز تحویلش میکنی...جوری که انگار نه انگار... (گریه)
من و تنها نذارتوی این دنیای دور کننده و مانع رسیدنم به تو....کمک کن استفاده کنم ازش و بهت برسمخیلی زودبه عزیزترینام خسته شدم از دوریتباید کارامو راست و ریس کنم که قبولم کنی...هیچکی نمیدونه دارم چیکار میکنم جز خودتو هیچکی نمیدونه چه زندگی شیرینی دارم با تو
امشب بوقت امتحان دینیاولین روز تولد که خدا باز دستم و گرفتروزی که بریدم از همه چیزو اینکه آخر ماه رجبهو اینکه ممنونم از خدابابت هرچی که داد و هرچی که گرفت


27/1/972:11 شببوقت گوش کردن مناجات خمسه عشر حاج میثمشب بخیر است با تو 



[ جمعه 97/2/7 ] [ 10:36 صبح ] [ شهیده ] نظر