سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

خاطره ای از ازدواج

.

 


 خاطره ای از ازدواج "شهید مدافع حرم امین کریمی" 


قبل ازدواج...

هر خواستگاری که میومد...

به دلم نمی‌نشست...!

اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...

دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف....

میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...

شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...

این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن...

با صد لعن و صد سلام...!

کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...

ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم...

40 روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...


4،3روز بعد اتمام چله…

خواب شهیدی رو دیدم...

چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه...

لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...

دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان...

ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...

یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت:

"حاجت روا شدی..."

به فاصله چند روز بعد اون خواب...

امین اومد خواستگاریم...

از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:

"زهرا جان…

واست یه هدیه مخصوص آوردم..."

یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:

"زهرا…...این یه تسبیح مخصوصه...

به همه جا تبرک شده و...

با حس خاصی واست آوردمش...

این تسبیحو به هیچ‌کس نده..."

تسبیحو بوسیدم و گفتم:

"خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..."

بعد شهادتش…

خوابم برام مرور شد...

تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...

.

(همسر شهید امین کریمی چنبلو)



ای کاش ماهم اینجوری عاشق بشیم 
شهدا بهمون یه نگاه بندازن
راهو بهمون نشون بدن

البته به موقعه اشتبسم
فعلا برو خوذتو درست کن(:پوزخند


[ سه شنبه 95/1/24 ] [ 3:20 عصر ] [ شهیده ] نظر