سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

نهفته باش و همیشه گل باش دختر عفیف

.

 

ماهی که پشت ابر باشد دل پذیر است

لبخند دختر چادری ها بی نظیر است

من چشم های سر به زیری دارم اما

تنها برای دیدن چشم تو خیره است

هوا گرم است

در خیابان با زبان روزه راه میروی

زیباترین تندیس را باید به تو بدهند بانوی صبر

این حرارت را تحمل میکنی و سیاهی چادرت را

به رخ شراره های اتشین این شهر میکشی

و بی صدا داد میزنی که رضای خدا را به تمام سختی ها میخرم و رضای خدا رضایت توست

***

نهفته باش

آرام از کنارت می گذرد،بی صدا...بدون جلب توجه....

سیاهی رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او....

صورتش را نمی بینی،اما در مقابل اویی.

اوست که با سکوت،

با تو حرف می زند و به تو می آموزد....اگر اهلش باشی.

در اوج کرامت هست و تندیس متانت...

نزدیک اما دور از دسترس....

بی عشوه ولی دلربا....

اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی.

هر خار و خسی عاشق نمی شود و زیبایی اش را هر کسی لمس نمی کند.....

او بیش از انتخاب شدن انتخاب می کند و بیش از معشوق شدن عاشق می شود.....

با زیرکی گویی عقل را از کنار دیو هوس می رباید.....

او همان دختر عفیف و در پس برده ی حجاب است....

***

بـــــــرای تو و چادرخاکی اتــــــــ می نوسم بانو

برای تویی که من زیر بیرقتــــــــــ گام بر میارم و نفــــــــــس میکشم

برای کسی که سیاهــــــــی چادرم را از او به وام گرفته ام

برای اویی که به من عفافـــــــــــ آموخته

برای کسی که درد جانکاه تازیانه و میخ در را تحمل کرد اما چادر سیاهـــــــــش از سرش نیفتاد

برای کسی که حتی بعــــــــتد از وفاتش هم به فکــــــــــــر حجابش بود

مادر

این شبــــــــــ های بی تو سختـــــــــ می گذرد؛خیلی سختـــــــــ

از تو می خواهم

به من

و به همه ی دختران سرزمینم

عفاف هدیه کنی

 

که زیباترین نشان و یادگاری توستــــــــــ



[ شنبه 94/4/20 ] [ 1:19 صبح ] [ شهیده ] نظر