سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

تو باورم کن..

مولای خوبم

کمکم کن...

در این دنیای رنگارنگ بیا دستم را بگیر...

شاید من سهمی بزرگتر از چیزی که دارم و هستم را بخواهم...

که این ذات و خواستن را تو در من قرار دادی...

ولی اینکه اینجوری دلم بگیره و حس ناتوانی کنم هم تو توی من قرار دادی...

پس هم دردم دست توه هم درمونم مگه نه؟

انسان یه چیز منحصر به فردیه

هم دوست داری همه چیو داشته باشی و به لذت های دنیاییت برسی

هم میترسی حب دنیا بگیره تموم قلبتو

و همون لحظه از خودت از همه چی میگذری که حب دنیا اخرتتو خراب نکنه

ولی ته دلت خیلی چیزا میخوای

ما توی تضاد کامل داریم زندگی میکنیم 

بین خواستن و نخواستن...

بین خوب و خوب تر

بین بد و بدتر

ولی تو که از دل بندت خبر داری

تو که حال و روزمو میبنی..

تو که این جنگیدن های خودمو با خودم میبینی...

این دست و پا زدن و به هیچی نرسیدن و میبنی...

یه ماه دیگه21 سالم میشه و چی تو ذهنم بود و به کجا رسیدم...

منی که اونقدر دروت گرام که جز تو هیجگس نمیتونه ببینه چی تودلم میگذره...

حتما یه راه حلیم براش داشتی که اینجوری منو افریدی...

حتما ..

جز اشک و اومدن در خونت چجوری حالمو میتونم بهتر کنم؟

چه راه حلی برام داری؟

امشب دارم حاشیه سازی میکنم برات بذار بگم 

میشه حالمو خوب کنی؟ انتظار خوب ندارم. فقط یکم بهتر...

این زندگی انقدر بهم سخت گرفته که حس مبکنم نمینونم نفس بکشم

هنوز اول مسیر خودمو باختم

میشه اینعمه غم. اینهمه غصه رو کمتر کنی برام؟

فقط میتونم بگم ممنون که قدرت اشک ریختن و هق هق زدن رو به من دادی

که بتونم ببارم و ببارم

و ادامه بدم...

 

پ ن:

ببخشید این همه مدت نبودم

قول میدم بیشتر باشم

5/شهریور/1401



[ شنبه 101/6/5 ] [ 2:34 صبح ] [ شهیده ] نظر