سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

هوای حسین، هوای حرم..

شدم مثل پارسال وقتی که ساعت 2 ظهر می‌رسیدم خونه

زود میومدم پای گاز و شروع میکردم به حلوا ( که مال من خیلی معروفه) و یا تدارکات روضه

هرجوری بود باید تا ساعت 5 همه چی حاضر باشه، زایرای امام حسین میومدن

و تا 10_11 شب نمیرفتن و من همش سرپا، تازه باید درسای فردامم می‌خوندم5 روز به همین روال می‌گذشت...

و خستگی ها خیلی خیلی شیرین بود، خیلی دوست داشتم زیاد خسته بشم

روز تولدم دقیقا یکی از همون روزا بود

روزی که رنگم مثل گچ بود و یه گوشه تو اتاقم خوابم برده بود

نای هیچی رو نداشتم، فقط دوست داشتم بخوابم

که پدر اومدن با اصرار منو بردن بیرون، رفتیم رستوران، رسیدیم اونجا من همش تار می‌دیدم :)

البته فردا شبش مامان برام کیک گرفتن و جلوی همه غافلگیرم کردن

هنوزم نگاه به عکسام میکنم خندم میگیره ، انقدری که رنگم پریده

امروز باز همون حالی شدم

جشن عبادت خواهریه و در حال درست کردن ژله ها و ... بودیم

هوای اون روزا رو کردم،

روزایی که برای اربابم با خستگی میومدم خونه و از خستگی کیف میکردم

تورو به مادرت حضرت زهرا آقاجون بذار امسالم 10 شب هیأتو نوکریتو کنم

مثل این دوسال که خودت خواستی و شد...

 

امشب دلم خیلی برات تنگه

خیلی خیلی...

هوای حسین

هوای حرم

هوای شب جمعه زد به سرم

نفس نکشم ، نفس نزنم بدون تو یا سیدالشهدا...

بده صدقه به راه خدا، بده شب جمعه تو کرب و بلا

 

 

+ خودمونیما بعضی مداحیا و مناجاتو تا عمق وجود ادمو میسوزونه...

وجودم داره میسوزه از دوریت 

یه کاری کن...



[ پنج شنبه 97/6/1 ] [ 10:41 عصر ] [ شهیده ] نظر